بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت........
کدام خانه ؟ کدام آشیانه ؟ صد افسوس بی تو شهر پر از آیه های تنهاییست
و شب سر آغاز تمام دلتنگی هاست
دلتنگی یعنی رو به روی دریا ایستاده یاشی و خاطره ی یک خیابان خفه ات کند
به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید…
گرچه دارد یازده فرزند غیر از او ولی هیچ یک ، یوسف برای حضرت یعقوب نیست
طرفِ دلتنگ همیشه ما بودیم
فصل عوض میشود جای آلو را خرمالو میگیرد جای دلتنگی را دلتنگی
اگه نبودم بهم قول بده واسه هیچکس اونجور که با من مهربون بودی،مهربون نباشی
چجوریه که دلمون برای خاطراتی تنگ میشه که اصلا تجربشم نکردیم!
دوش در خوابم در آغوش آمدی وین نپندارم که بینم جز به خواب
غالبا در هر تصادف می رود چیزی ز دست لحظه ی برخورد چشمت با نگاهم دل برفت
اسراف کرده ایم خودمان را به پای عشق چون کودکی که در پی یک توپ پاره بود
سر پیری اگر معرکه ای هم باشد من تو را باز تو را باز تو را میخواهم
شدهای قاتل دل حیف ندانی که ندانی
بغض پنهان گلویم شده ای هرشب از دوری تو می میرم
هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه ای اما دل بشکسته ام ، نشکست پیمان تو را
رفتی ای آرام جان آتش بجانم کرده ای نشتر غم را فرو در استخوانم کرده ای
بی تو تاریک نشستم تو چراغ که شدی ؟!
و دلی که میگیرد ، بی هیچ دلداری....:)
گویی مرا شبت خوش خوش کی به دست آتش ؟ آتش بوَد فراقت
شاید گاهی نشود یادت کنم... اما هرگز یادم نمیرود ک چقدر دوست دارم..️
سلامتی کسی که رفت!ولی باور رفتنش برای کسی که تنهامونده خیلی سخته... دلتنگتم
از همه سو به تو محدودم