موفقیت یعنی به دست آوردنِ آنچه که می خواهی؛ و خوشبختی یعنی دوست داشتنِ آنچه که به دست می آوری.
خودت باش، نه تندیسی که دیگران می خواهند! وقتی قالب فکر دیگران می شوی زیبا میشوی به چشمشان، اماقبول کن تمام مجسمه ها شکستنی هستند،
وقتےهمه چیز روبراه است که امیدوارے معنا ندارد امید زمانےارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است پس هیچ وقت ناامید نشو بویژه دراوج تاریکے و تنهایے و تلخے
بعضی وقتا یه اتفاقایی تو زندگیت میوفته که باعث میشه دیگه اون آدم احمق سابق نباشی و این خیلی خوبه!
برو دنبال آرزوهایت انسانها زمانی که دنبال رویاهایشان نمیروند پیر میشوند ...
حیف است خوابیدن وقتی زندگی بیرحمانه کوتاه است اگر در جهانی دیگر همدیگر را یافتیم این بار بگو دوستم داری یا من اول بگویم حیف است نگفتن وقتی زندگی؛ چنین کوتاه است
حتی در غم انگیزترین زندگی ها نیز به لحظاتی درخشان برمی خوریم و حتی در میان شن و سنگ هم گل های کوچک شادی می روید.
هیچوقت اجازه نده ذهن های کوچیک، بهت بگن رویات بزرگ و دور از دسترسه
من جز برای تو نمیخواهم خودم را ای از همه من های من بهتر منِ تو
در ژنو از ساعت هایشان به شگفت نمی آمدم هرچند از الماس گران بودند و از شعاری که می گفت: ما زمان را می سازیم. دلبرم ! ساعت سازان چه می دانند؟. این تنها چشمان تو اند که وقت را می سازند و طرحِ زمان را می ریزند.
ز مهجوران نمی جویی نشانی کجا رفت آن وفا و مهربانی هزاران جان ما و بهتر از ما فدای تو که جانِ جانِ جانی
چنان با جان من ای غمٖ در آمیزی که پنداری تو از عالم مرا خواهی من از عالم تو را خواهم
من سراپا همه زخمم تو سراپا همه انگشت نوازش باش ...
همه شب زنده داری هایم تقصیر توست تقصیر تویی که باید می بودی ولی حالا خوابم را هم با خودت برده ای
با من قدم بزن، تنهاتر از همه اِی مصرعِ سکوت، در شعرِ همهمه با من قدم بزن، چله نشینِ عشق فرمانروای قلب در سرزمینِ عشق
سفر کن به هیچکس هم نگو . یک رابطه عاشقانه را زندگی کن و به هیچکس هم نگو شاد زندگى کن و به هیچکس هم نگو! آدم ها چیزهاى قشنگ را خراب می کنند
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو حوضشان بی آب است
هزار بار هم که از این شانه به آن شانه بغلتی، این شب صبح نمی شود وقتی که دلتنگ باشی..!
تنها که می ماند و امان از صدای او که ابدی شد در گوش من .. !
برای همیشه می رود و دلتنگی هایش را به خاک می سپارد زنی که فهمیده بود صبح حرف تازه ای برای گفتن ندارد...
مهم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمیکند. وقتی توفان تمام شد، یادت نمیآید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتّی در حقیقت مطمئن نیستی توفان واقعاً تمام شده باشد. امّا یک چیز مسلّم است. وقتی از توفان بیرون آمدی دیگر همان آدمی...
هر چند بشکسٖتی دلم، از حسرت پیمانهای اما دل بشکسته ام، نشکست پیمان تو را...
وقتی تو می خوانی مرا وقتی تو آوازم می کنی صدایت لایه ای از دانه روز برمی دارد و پرندگان زمستانی هم آوایت می شوند. گوش دریا پر است از زنگ و زنجیر و زنجره از موج و اوج و حضیض و من پرم از تو وقتی تو آوازم می...
زندگی کردن من مردن تدریجی بود، آنچه جان کَند دِلم عُمر حسابش کردم!