شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
مثل خنثی گر بمبی که دو سیمش سرخ است مانده ام قید لبت را بزنم یا دل را...
کبود و سرخ و بنفش و ...هزار رنگ تر از اینجناب جنگ! بفرماجهان قشنگ تر از این...
می بوسمت در برفسرخ و عمیق و ژرفبا عشق و طولانیدور از حدیث و حرف...
پدر سرخ می کند صورت به سیلی رخ فرزند نگردد زرد و نیلی...
سبز یا سرخ گاز زده ام همه سیب های جهان را … هیچ کدام طعم لبخندهای تورا ندارند .. دخترکوچولوی شیرینم...
درخت سیبمیوه سرخ وشیرینش راپس از در آغوش گرفتنمهدیه داد...
دانهی سرخ اناریم و نگه داشتهانددلِ چون سنگِ تو را در دلِ چون شیشهی ما...
کلمات/ کلافی سر در گم اندخیابانرودخانه ای سرخ...
بهار آیینه یاد تو باشدگل خورشید همزاد تو باشدبه هر دشتی که سرخ از خون مردی استطنین سبز فریاد تو باشد...
هر دو سرخیم ولی فاصلهء ما از همپرده هایی ست که در قلب انار افتاده...
صافی آبمرا یاد تو انداخت رفیقدلت سبزلبب سرخچراغت روشن......
.جمال سرخ گل در غنچهپنهان است ای بلبلسرودی خوش بخوان کز مژدهی صبحش بخندانیم...