تا آخر عمرم باهاتم،پیشتم هوا خواهتم اینو مطمئن باش
یک آغوش میخواهم از تمامِ این هستی.. هستی..؟
من و تو در خیال ما شدن خوشبخت خوشبختیم …
وجودم از تمنای تو سرشار است ...
خوشا صبحی که چون از خواب خیزم به آغوش تو از بستر گُریزم
کاش، پایان یکی از این روزها شب نباشد، تو باشی.
سبز می پوشی، کویر لوت جنگل می شود عاقبت جغرافیا را هم تو عاشق می کنی
شیرین لبِ من! فصلِ رطب شد، تو کجایی؟ خود را برسان، شب شد و شب شد، تو کجایی؟
بودنت الزام زندگی من است
نبودنت نام دیگر جهنم است
قبل تو هیچ کس بعدتوهیچ کس️ ️️️
در آغوشت می میرم تو قبرم را تنگ تر کن
گره کور بزن بودنت را به سرنوشتم
من عاشقم و درمان این عشق تویی
به خدا که تو حال خوب منی...
گیسو مفشان،توبه ی ما را مشکن چون توبه ی عاشقان به مویی بند است ..!
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه عمر من است...
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی! به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
همین قدر بگویم دوست داشتنت کار هرکسی نیست به من بسپارش..
طُ خودت خاص ترین نقطه احساس منی
از ماجرای عشقت، رو سفید بیرون آمدند، موهایم...
عشق برای من در چشمان تو زاده شد و من هنوز هم مست از لذت آن دمم...
طعم عسل عالی لبهایت دلیلیست تا مشتری دائم کندوی تو باشم...
جهان استوار نمی ماند مگر با سری خمیده بر روی شانه ی کسی که دوستش داریم…