گره کور بزن بودنت را به سرنوشتم
من عاشقم و درمان این عشق تویی
به خدا که تو حال خوب منی...
گیسو مفشان،توبه ی ما را مشکن چون توبه ی عاشقان به مویی بند است ..!
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه عمر من است...
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی! به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
همین قدر بگویم دوست داشتنت کار هرکسی نیست به من بسپارش..
طُ خودت خاص ترین نقطه احساس منی
از ماجرای عشقت، رو سفید بیرون آمدند، موهایم...
عشق برای من در چشمان تو زاده شد و من هنوز هم مست از لذت آن دمم...
طعم عسل عالی لبهایت دلیلیست تا مشتری دائم کندوی تو باشم...
جهان استوار نمی ماند مگر با سری خمیده بر روی شانه ی کسی که دوستش داریم…
تمام جغرافیای سرزمین من فاصله میان فلات آغوشت و پهنه ی خیالم است
چنان غرق مرکب کرده ای چشم سیاهت را... دل هر خوشنویسی، مشق نستعلیق می خواهد...
وقتے جوابم میدهے با عشق: جانم... من صاحبِ عالے ترین حالِ جهانم...
گرمای خرداد، فقط با تو تحمل می شود...
هر شب خیالت می شود مهمان و چایم حاضر است هر بار داغش می کنم شاید بمانی بیشتر
تاریخ تولد شناسنامه ام دروغی بیش نیس من متولد نگاه توام
هرچه بیشتر میبینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر میشه...!
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت...
هوا خواه توام جانا...
انگشت هایت را مشت کن بگذار یک بارهم که شده قلب ات را ببوسم
تو هر جای جهان باشی برات از دور می میرم
وای از آن روز تو عاشق شوی و من معشوق پدری از تو درارم که خدا می داند