ندارم خواب آرامی مگر در کنج آغوشت بیا درمان بکن این شب نخوابی های دائم را
من فقط و فقط دلم تو رو میخواد
اى سرو خوش بالاى من، اى دلبر رعناى من لعل لبت حلواى من، از من چرا رنجیده اى؟
هنوز منتظرم با بهار برگردی اگرچه رنگ زمستان گرفته سالِ خودم...
- لبخندت نهایتِ بهارِ من است لبخند بزن بگذار بهار با لبخندت شکوفا شود...
تو بخواه تا بسویت ز هوا سبک تر آیم...
جایی که اسم تو یه بار میاد هزار بار دل من میره...
عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود لذتش تا به ابد کنج دلت خواهد ماند
همین که تو میدانی دوست دارم کافیست بزار دنیا خودش خفه کند
سختی تمام می شود دنیا آرام می گیرد و آن روز من تو را خواهم بوسید...
به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻣﺮﮒ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺧﺒﺮﺵ
از من تا حال خوب فقط یک تو فاصله است
پرچم عشق همین گوشه ی پیراهن توست
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی ست شب فراق تو هر شب که هست یلدایی ست
شب هجرانت ای دلبر! شب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
لبخند تو یعنی گل آغاز بهار من عشق مهربونم... امیدوارملباتهمیشه خندون وشادباشیو به همه ی آرزوها قشنگت برسی.... تولدت مبارک عزیزم
لبخند بزن لبخند بر این من بی لبخند لبخند تو یعنی عشق آزادی من از بند
شارژ شگفت انگیز فقط، بوس رو لبای دلبر
فرمانده شد رقیب من انگار و قلب تو دیگر برای عشق خبردارِ من نبود
آدمی نیست که عاشق نشود فصل بهار وای از آن سال که بی یار بهارش برسد
معجزه را وجود فردی می نامم که می شود در آغوشش عالم و آدم را از یاد برد!
گرچه عمری مطمئنم دوستم داری ولی عشقِ بی تکرارِ من تکرار گاهی لازم است
دوستت دارم نفس ، اقرار گاهی لازم است یک بغل با بوسه ی بسیار گاهی لازم است