شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
داشتنتمحال است وخواستنت ؛تنها خیال......
نکند بی تو دلم عاشقِ یاری بشودشَک به دل راه بده، گرچه محالست بیا...
گرچه در ظاهر بود وصل دل و دلبر محاللیک من منتظر پا در میانی تو هستم یا رضا......
زمستانچه فصلی چه فصلیکه جزدرنگاهتتماشای سبزه محال است...
یک زن تقاضای محال از تو ندارد او فقط می خواهد؛تو همان مردی باشی که برای خواهر خودتآرزو میکنی...!!!...
من و دل بریدن از تو چه محال خنده داری...
اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد،باور محال بودنش را عوض کن…...
تُاعتیاد آورترین مخدر جهانی که ترک کردنت محال است.....
محال است ساکت کردن کسی که حرفی برای گفتن ندارد....!!...
می کَنم ریشه ی عشقت ز وجودم این بار عشق خندید و بگفت لاف محالی زده ای....
برایتتمام راه های نرفته را دویده دلم و تو هنوزآن محال ساکنی...
گاهی میان خلوت جمع یا در انزوای خویش موسیقی نگاه تو را گوش میکنم ...وز شوق این محال که دستم به دست توستمن جای راه رفتن پرواز میکنم ......
کاشبرای توآرزویی بودم محالدست نیافتنی هادوست داشتنی ترند......