کیست که مرهم نهد بر دلِ مجروحِ عشق
دانم که اشکِ گرمِ تو دیگر دروغ نیست: چون مرهمی، صدای تو، با دردِ من یکی ست
هر جراحت که دلم داشت به مرهم به شد داغ دوریست که جز وصل تو درمانش نیست
نفست خوبترین مرهم بیماری ها نفسم، یاد مرا خوب نگه داری هاااا . مینا بیگ زاده
گاهی بخند لبخند تو مرهمی ست بر غم هایم
آنکه به من وفا نکرد مرهم تو نمی شود ...!
روی زخم یادگاری ات نمک پاشیده ام تا مبادا جای نیشت را بگیرد مرهمی
ظلم است مرهم لطف از ما دریغ کردن چون داغ سوزناکیم چون زخم دَردمندیم
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر جز همدلی نباشدمان مرهمی دگر...
هرچه مرهم میگذارم بند مى اید مگر اى وطن خون تو از اروند می اید مگر
یه وقتایی چقد کم میشه مرهم همون وقتا که درد دل زیاده یه وقتایی میخوای دیوونه باشی میبینی توی شهر عاقل زیاده
مرهم جان من تویی
دختر که باشی مرهم مادر میشی عزیز پدر میشی راز دار برادر میشی نفس شوهر میشی اما عمه که میشی کلا به فنا میری!