اولین برف … هجوم نیمی از کلاس به سمت پنجره
یک چمدان روی پله های خانه ی سالمندان سرمای پاییز میرسیا مُلدُان
هنوز هم بی خبری حلقه های قهوه روی پیانوی قدیمی
بیدار شدم آن گاه که آب یخ زده کوزه را شکست _باشو ترجمه:مسیح طالبیان
نه به درد می خورد نه می شود انداخت دور، صندل های مادرم.
سرتاسر باغ گیلاس ها در برف ، کابوس زن بیوه
تاکِ خانه ی پدری، پیچیده اینجا و آنجا سبز واریسِ ساقِ پاهایم
کسی آیا آیین پرنده ها را می داند؟ گنجشکی مرده
زیر یک سقف دو پرستو تازه فهمیدم آشیان چیست
با سکوت چکاوک دوباره نگهبان می شوم، انگشت روی ماشه
تاخت می زنم... بوسه ای از چال گونه با دوگوجه سبز
سیبهاى پا درختی، هر پاییز کمى سرخ تر لبهاى رُژ زده ام
بدونِ فال رازم را فاش می کند، سُرخ ترین انار
روز عشاق ، امروز هم سگِ همسایه شاشید بر بوته ی رز
ساقه ی لادن در باد، وصیت نامه می نویسم بدونِ رازهایم
در انتظار کَسی، قاصدک از تار عنکبوت می دهم به نسیم
نیمه شب کمی روشن شده با یاس سفید