شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
اولین برف …هجوم نیمی از کلاس به سمت پنجره...
یک چمدانروی پله های خانه ی سالمندانسرمای پاییزمیرسیا مُلدُان...
هنوز هم بی خبریحلقه های قهوه روی پیانوی قدیمی...
بیدار شدمآن گاه که آب یخ زدهکوزه را شکست_باشوترجمه:مسیح طالبیان...
نه به درد می خوردنه می شود انداخت دور،صندل های مادرم....
سرتاسر باغ گیلاس ها در برف ، کابوس زن بیوه...
تاکِ خانه ی پدری، پیچیده اینجا و آنجا سبز واریسِ ساقِ پاهایم...
کسی آیا آیین پرنده ها را می داند؟ گنجشکی مرده...
زیر یک سقف دو پرستو تازه فهمیدم آشیان چیست...
با سکوت چکاوک دوباره نگهبان می شوم، انگشت روی ماشه...
تاخت می زنم...بوسه ای از چال گونه با دوگوجه سبز...
سیبهاى پا درختی،هر پاییز کمى سرخ ترلبهاى رُژ زده ام...
بدونِ فال رازم را فاش می کند،سُرخ ترین انار...
روز عشاق ،امروز هم سگِ همسایهشاشید بر بوته ی رز...
ساقه ی لادن در باد،وصیت نامه می نویسمبدونِ رازهایم...
در انتظار کَسی،قاصدک از تار عنکبوتمی دهم به نسیم...
نیمه شبکمی روشن شدهبا یاس سفید...