شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
دیگر نرود به هیچ مطلوبخاطر که گرفت با تو پیوند...
بیا، که با تو مرا صدهزار پیوند است...
عطرَت را با گُلهاپیوند زده امتا همه جا پُر شوَداز بویِ خوشِ بودَنَت......
جهان کوچه سبز پیوندهاست بهشت خدا پشت لبخند هاست...
پیوند می زندبهار من رابه برف زمستانی که بر سرش نشسته استمادر...
امروز صبح دوستداشتنت را با قلبم پیوند زدمشاید این بهار جوانه زدی ..!...
گاهی تنها چیزی که مرا به زندگی پیوند می دهدفراموشی دنیاست،یک فنجان چای ویک موسیقی روحنوازچیزی شبیه نگاه تو...
گمان کردم که پیوند من و خورشید شیدایی ستچو نزدیک آمدم، فهمیدم از دورش تماشایی ست...
بیا و با تابش ماه نگاهتشب هایم را از تاریکیرها کن و جانم را... به نور نگاهت پیوند بزن....
این ولنتاین، من مشتاق بوسههای شیرینت، آغوش گرمت، و جادویی که قلبهای ما را به یکدیگر پیوند داده هستم....