بیو عاشقانه غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو عاشقانه غمگین
ای چشمتو سیارهو ای زادهی تبریز
لبخند بزن بر منی حیران غمانگیز
من رعیتو تبعیدو سر افتادهی صد حرف
تو دوختِ شهی خنده کنان مثل فرنگیز
لبخند بزن تازه بمان مثلِ گل یاس
غرق تو ام این عشق نه جرم استو نه جایز
زلفت چو شبو پیچو خمش موجِ خروشان...
ای دوست غم مخور آه تو وجدان خوابش را بیدار میکند..
میدانم دست یاری دراز کردی و سیلی قضاوت خوردی..
آه تو ،تازیانیست به وجدان خفته اش ..
غم مخور فصل ها در حال گذر هستند..
خزان تو بهار میشود
وقتی عشقت را از دست می دهی ، قصه ها ش دیگر تمام بشو نیست چون جای خالی یک دندان تو دهان ، بیشتر از شصت وشش تا دندان سالم درد و قصه دارد برای گفتن. / محمد رضا کاتب /
و سال هاست دلم برای کسی می رود
که آمدن بلد نیست ..!
از من هیچ نمانده بود جز طُ
دوستت داشتم...
و چه حیف که مال من نبودی:))
از من استخوان هایی می مانند که تورا دوست دارند....
ما از خود چیزی نداشتیم
هر چه بود از دیگری بود