گناه من چیست پروانه شمع را...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن برگردان شعر کوردی
- گناه من چیست پروانه شمع را...
گناه من چیست؟!
پروانه، شمع را گم کرده است
دشت از دست دریا دلگیر است
و پنجره، به سر کوچه با اندوه مینگرد...
من که میخواستم
کوزهی بطلان زندگانی را پر از ترانه بکنم،
گلهای خسته را در بستر باغ بخوابانم،
آب را قلقلک بدهم
تا که باران به قهقه بیافتد،
من چه گناهی دارم؟!
من که میخواستم،
مرگ را از ذهم آفتاب بزدایم،
خیال ماه را لبالب از مهتاب نمایم،
تا مرزهای جنون رفتم
تا برف را راضی کنم
سپیدی خود را بر سیاهی جهان بباراند
من چه گناهی دارم؟!
من که میخواستم کالسکهی زندگی را
به سوی خوشبختی حرکت دهم...
ظرف خاطرات را
لبریز از تاریخ امروز،
نهرهای باریک را
به آغوش دریاها راهنما شوم و
شبهای قهر و جدایی
در رختخواب دو عاشق شیدا را
همچون چمنزاری سبز
از باران مهر و محبت
در بهاران بخیسانم.
من میخواستم،
دهان گشاد جغد جنگ را ببندم،
و سنگرها را با هزاران گل زیبا و خوشبو بیارایم
و در میدانهای نبرد به جای تیر و گلوله، شیرینی پخش کنم
تا دیگر هیچ گلی شهید نشود و
هیچ گلابی بر زمینی ریخته نشود.
من چه گناهی دارم؟!
من که میخواستم،
هیچ شمعی گرفتار نفرت فوت نگردد
کوزهی هیچ لبی
از سر چشمهی بوسه خالی برنگردد
سنگ شک و تردید
آیینهی خوشبختی و عشق هیچ کس را نشکنانند
از آسمان قلب هیچ عاشقی
زخم نبارد،
غم نبارد،
مرگ نبارد،
تنهایی نبارد...
تفسیر با هوش مصنوعی
شاعر در این شعر از رنج و ناامیدی خود سخن میگوید، با وجود آرزوهای بزرگ برای صلح، عشق، و شادی در جهان، احساس میکند که گویی گناهی نابخشودنی مرتکب شده است. او میخواهد بدیها را از بین ببرد و دنیایی پر از زیبایی و مهربانی خلق کند، اما با این وجود، با درد و سوال "گناه من چیست؟" مواجه است.