متن آرزوهای بربادرفته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرزوهای بربادرفته
در شهری که آسمانش
پا به ماهِ
سقفِ چاکخوردهی انباری متروک است
گرسنگی
علی البدلِ رنگ پریدگیِ آینههاست
دستها
سایههای رقصنده در آغوشِ هیچ
و شکمها
دفترچههای خاطراتِ خالی
از بویِ نان
از طعمِ سیب
از آمیزشِ غضروف های فریب
مردی در میدان
با کلاه خودی از آرزوهایِ آمپاس
خطوطِ...
در تقویمِ کهنهٔ رویاها
برگهایی هست
که هرگز ورق نخوردند—
شاید از ترسِ حقیقت،
یا زخمِ تکرار...
باد،
با انگشتان نامرئیاش
بذر آرزوها را
در بیابانِ فراموشی کاشت،
جایی که حتی سایهها
ردی نمیگذارند.
چشمانم،
دو فانوس خاموش
در طوفانِ بیپایانِ انتظار
هنوز...
نوری از فردا را جستوجو میکنند،
بیآنکه...
❉᭄͜͡زمستاט چمـבاט بـہ בست ایستاבـہ است..
بهار בر ،راه..
چـہ رویاهایے בاشتیم کـہ گذر ....
چـہ اشک هایے کـہ از سر شوق و غم باریـבیم
چـہ حقیقت هایے کـہ برایماט روشن شـב
چه آرزوهایے בاشتیم کـہ بر ؋ـراز آسماט ها رها کرבیم
چـہ عزیزانے کـہ هم آغوش خاڪ
چه شب...