متن بخت بد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بخت بد
ششدری گشتم وصد تاس به نردم ندوید
روزگاریست که محتاجم وصدجهد،به کامم نکشید
هرچه کردم نگشودبخت زاخم اش گرهی
این چه بودم گنهی بازسزایم چه کشید
انقدر سخت گرفته به صدکینه و ابرام مرا
که یقینم شده تارحل تنم، اوبه تفرج نخُلید
من نه نرادم ونه کاوه چرمینه درفش
تابه...
چشمم به راهِ تو، دلم پُر اضطراب است
این لحظه های دوریت حالم خراب است
ای کاش برگردی بیایی جان بگیرم
بی تو جهانم تا ابد در التهاب است
ساعت به ساعت میشمارم روزها را
بختم ولی انگار که همواره خواب است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
شب است و سلامی به غم،غصه و درد
به این روزگار و به درد و دلِ مرد
به بخت بدم ، حال داغون و خسته
که بی تو دلم یخ زده، مُرده و سرد
سجاد یعقوب پور
حکم ما دل بود اما، صد امان از بخت بد
دست ما بی حکم گردید، حریفم هی می برید...!
ارس آرامی