پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلم ورزشگاه ۶هزار نفره میخواهدتا در میان آن همه آدم تو را به بوسه ی فرانسوی دعوت کنم تا بفهمی با تو خجالت مفهومی ندارد ......
بیمار توأمبرایم تجویز کن:مهرِ دلت را ، برای قلب شکسته امگرمای دستت را ، برای لرزش دستانممحبتِ نگاهت را ، برای چشمانِ بی فروغمآرامش آغوشت را ، برای آشفتگی هایمو بوسه هایت را ...آخ بوسه هایت را ...من ، برای درمانم فقط به یک \ تو\ نیازمندمنسخه ام را خودت بپیچ ! به قلم شریفه محسنی \شیدا\...
ردّ بوسه هایت بر لب هایم ماسیده ستسهمگین وُ، --کشنده!...برایم،فاتحه ای بخوان وُ،آغوش بگشا تا لاَشه ی مهجورم را در بهشتِ \سینه ات\ --دفن کنم! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
بوسه هایت شوک برای قلب بیمار من استایست قلبی کرده ام... یک شوک دیگر واجب است...
بوسه هایت طعم حوا می دهد با عطر سیببوسه هایت یادگاری از جهان دیگر است...
شبی که بابوسه هایت بخواب برومبخیر ترین شب جهان خواهد شد ......
مرا میان عاشقانه هایت دعوت کن به خواب پلکهایت و بغل بگیر تمام دلواپسی هایم رامن هنوز در حصار چشمهایت که با بوسه هایتروز و شبم را گم کرده ام درگیرم....
عزیزِ جانم .... امروزت رابا جرعه جرعه چشیدن ازدوستت دارم های من آغاز کنتلخیِ اولِ صبحِ من نیزبا بوسه هایت شیرین می شود ......
آواز کن ......نت به نت نبض بوسه هایت را...... برترانه های ........آغوشم...
حضورتاشتیاق بیداری هر صبح من است با بوسه هایت صبحم را بخیر کن......
شبی کهبا بوسه هایت بخواب برومبخیر ترین شب جهان خواهد شد...!️️️...
♡حضورتاشتیاق بیداری هر صبح من است با بوسه هایت صبحم را بخیر کن .....
نامت / خاطراتت/ بوسه هایت و لمس حس بودنت را به دست باد سپردم. یادم تو را فراموش...