پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زن ها نمی گویند "دوستت_ندارم" اما وقتی کسی کوچ کند از دلشان ،بافتنی می بافند در عوض بافتن گیسوهایشان.اگر کسی کوچ کند ،ناخن هایشان را کوتاه می کنند،موهایشان را قیچی.شروع می کنند به بستن دکمه های پیراهن ِ یقه سپید آویزان روی چوب لباسی.شروع می کنند به ،محکم کردن شال و روسری شان.به جای آنکه موهایشان را روزی چند بار شانه کنند،شانه شان را می شکنند.به جای آنکه روزی...
امشب کمی دلتنگم ...فقط کمی .قدر آنکه بخواهی کهکشان را در مشت بسته ات بگیری ،یا بخواهی خورشید را در آغوش بیاوری...یا بخواهی اقیانوس را یک جرعه سر بکشی ...همین قدر .......این شب ...حجم دلتنگی من را ریخته است روی شانه های دیوار ...دیوار دارد از رطوبت اشک هایم ترک بر می دارد ....
در چهل_سالگی هم که باشیطنین صدای کسی کهتو را به "نام کوچکت" بخواند وپشت هر بار که صدایت می کند"عزیزم" بگذاردمی تواند عاشق ات کند. و تو بعد از تمام شدن حرفهایشدختربچه ی هجده ساله ای می شویکه دوست داردبال در بیاورداز شوقِ عاشقی. در چهل سالگی هم که باشیمی شود آن قدر عاشقی اتپرهیجان باشد کهخاطره ی گرفتن دست گرم مردانه اش را در سرمای زمست...
من میگویم باید دوست داشتن را کشید .باید آن را در هوا نقاشی کرد.وقتی میگویی ،"دوستت دارم " ،انگار پرنده ای را از دستهایت پر داده ای ...بعد باید بنشینی و پروازش را با حسرت نظاره کنی .گاهی باید ،واژه ها را آنقدر حبس نکرد .حسرت پرواز ،دلتنگی میاورد.اماآدمیزاد همین است دیگر ،گاهی دلش به هوایی خوش می شود ....
دوست داشتنت بذر کوچکی است در دلم ،که صبح ها چند شاخه اش با هوای عشق تو شکوفه می دهد....
دستت را به من دادی دلت را به دیگری این تقسیم " عادلانه " ی محبتت بود ....
من خیال میکنم تو را ندیده ام تو هم خیال کن مرا نداشتی...این خیال را دقیقه ای فقط به خاطرت گذر بده.نهبیا از خیال بگذریم...درخیال هم تصور نبودنت مرا عذاب می دهد....
من در آستانه ی یک "انقلابم"که با جرقه ای ازبرق نگاه تو"بحران زده" می شوم....
کاش امسال خدا رزق مرا بنویسد:" اربعین...پای پیاده ... سفر کرببلا"...
من حتی اگر بدون گذرنامه هم باشمباز می توانم از مرز دوست داشتن تو عبور کنم....
نمی خواهم بهشتی را که چشم تیره ی انسانبرای چیدن سیبی نمی بیند حقیقت را...
زلف او از روسری گاهی که بیرون می زندمی طپد قلبم چو آهویی که می گردد شکار...
قلب من یخ زده از سردی این فاصله هاستتیر ماه است ولی لرزه بر اندام من است...
بی گمان روزِ قشنگی بشود امروزمچون سرِ صبح، سلامم به تو خیلی چسبید!!️️️...