شعر معروف
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر معروف
من که اکنون نفسم با نفست درگیر است
دلم از هرچه بجز روی لطیفت سیر است
عمر من رفت و جوانی به سرآمد اما
باز در دشت غمت چشم تو دامنگیر است
صبر را گرچه به تقویم و زمان میبندم
دل به دریا بزن امروز، که فردا دیر است
وطنت...
هراس تنهایی است،
شب تنهایی،
سرما تنهایی.
رود زیبایی است،
چشمه زیبایی،
نگاه تو زیبایی.
روح از تو لبریز است،
یاد از تو لبریز،
جان از تو لبریز.
تو را دیدم مست شدم،
تو را دیدم خندیدم،
تو را دیدم هست شدم.
<هیچ>
─═┅✫✰🍁✰✫┅═─
♡ دخترِ کوفی ○
این هفته امامزاده پیداش نشد باز
تا پرده بیاندازم از آرامشِ این راز
ای وای نطنز باشی و یار نباشد
رسوا شده پنج شنبه بازار نباشد
من عاشقتم دختر بی حوصله ی سرد
مردی که تورا محکم محکم بغلت کرد
هر لحظه ڪه دیدی صنمی...
ده دله
نازنینا شور تو شد، مرا دِل وَلولهِ ام
بی خبر ز جور روزگار، یار ده دِله ام
دل بدو دادم دریغ، دارم من گله ای
او بخندید و شادان کرد هِلهله ام
این سِتم بد دین و ناکس مَن نکرد
غم بدان دارم دشنه ای زد کِشاله ام...
ده دله
دِلا، دِل دَر دِل، دِلبسته دِل دَریایی دِلدار
دانی دِلا، دَرد دوری، دِل دِلخسته دیدار