پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
درون چشمانِ دریایی اتسالهاست دو صیاددر سکونبا قلبشان به هم دست تکان می دهندپسکی خبر از صید خواهد شد؟«آرمان پرناک»...
درونِ چشمانِ دریایی ات /سالهاست دو صیاد در سکون /با قلبشان /به هم دست تکان می دهند /پس /کی خبر از صید خواهد شد؟«آرمان پرناک»...
من آهو گفته بودم صید هیچ صیادی نخواهم شد..آن گرگ چشمانم را هدف گرفت..در نگاهش صید شدم.المیرا پناهی-درین کبودنویسنده...
خوشا مرغی که در کنج قفس با یاد صیادش چنان خرسند بنشیند که پندارند آزادش نمی گویم فراموشش مکن ! گاهی به یادآور اسیری را که میدانی نخواهی رفت از یادش...
تور بر سر ماهیکل کشان به ساحل اقبال می بردصیاد...
اے مالڪ قلبمچون صید بہ دام تو بہ هر لحظہ شڪارماے طرفہ نگارمازدورے صیاد دگر تاب ندارمرفتہ ست قرارمچون آهوے گم گشتہ بہ هر سو دوانم تا دام در آغوش نگیرم نگرانم ...
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد ، مرواریدیصید نخواهد کرد ....