متن فاطمه عسگرپور
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فاطمه عسگرپور
دل است دیگر؛
گاهی پروانه ام می کند وُ،
دور تو می گردم.
برگرد وُ،
بوی تن ات را
از کمد لباس هایم بردار!
آفتابِ پدر؛
وقتی به غروبی وحشی تن داد،
این آرزوهای من بود که-
در پیچ و خم زندگی گم شد.!
اگرچه کرم ِ کوچکی هستم
با پیله ی تنهایی به دورِ خود،
-اما؛
رویای پرواز
در خیالِ پروانگی ام،
جاری ست!
بر پرده ی چشمانم
اکران شو...
حالا،
وقت نمایشِ
حضور توست!
- تو،
شمارگان مردهای جهان را
-می دانی؟!
من هم نمی دانم!
اما می دانم که؛
میان آن میلیون ها فرشته-
تو بهترینی!
در روحِ بیدارم--
«فرخی یزدی» ست
آشوبگر،
که
--شاعرم می کند!
پائیز سر رسیدو،
باد،
به گوشم می خواند،
سمفونی ی \ریمسکی کورساکف\* را
در شبانه های تنهائی!
*سمفونی ی معروفِ شهرزاد اثرِ\ریمسکی کورساکُف\
پاییز در راه ست وُ،
برگ های وجودم؛
در اضطراب افتادن!
من،
بعدِ تو؟
-\زبانم لال\...
\تو\،
بعدِ \من\ چکار می کنی؟!
برگرد و
منِ از دست رفته را
برگردان...
مال و مکنت؟!
~♡~
تو را که نداشته باشم،
-فقیرترین زن جهانم!