پنجشنبه , ۱۵ آذر ۱۴۰۳
از جود وجود عشق موجود شدیم بی جود وجود بی وجودیم همه...
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم...
دوای درد بشر یک کلام باشد و بسکه من برای تو فریاد میزنم: با عشق...
نرم نرمک می رسد اینک خزانفصل رنگ و آشتی و عشق زمان...
حالا که عشق پنجره را باز کرده است...طوری نفس بکش ریه هایت عوض شود!!!...
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق داده نوید زندگی جاودانیم...
آنجا که سفره اش بوی عشق می دهدخانه ی مادر است...!...
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار...
عشق یعنی؛احضار موهبت های جاودان زندگی!اگر عشق ارزشمند بیابدت، هدایتت می کند....
بی عشق نشاط و طرب افزون نشودبی عشق وجود خوب و موزون نشود...
هر کجا عشق اید و ساکن شودهر چه نا ممکن بود ، ممکن شود...
ای که می پرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست...
عشق طعم خرمالوی رسیده پاییز می دهداگر بهترینش سهم شما شد نوش جانتان باشد!...
میگویند عشق انسان را کور میکندمن اما از وقتی که دوستت دارملال شده ام !!!...
عشق زیباست ولی قد همین زیباییمردن و زنده شدن های فراوان دارد...
عشق کو تا گرم سازد این دل رنجور را...
خسته از نامردمی ها در مسیر روزگاراز نفس افتاده بودم عشق دستم را گرفت...
هرچه دوری کرده باشی عشق مثلِ بومرنگ بی محابا می کند سویت کمانه بیشتر...
ای عشق! ای بزرگترین آرزوی منفردای من بدون تو فردای کوچکیست...
سهم ما در وسط معرکه ی عشق چه بود؟غم و دلتنگی و حسرت، همه یک جا با هم...
جان به کف، خنده به لب، شعله به دل، شور به سرجان فدا در رهِ جانانه عشقیم هنوز...
سلام ای عشقِ دیروزی، منم آن رفته از یادی که روزی چشمهایم را، به دنیایی نمیدادی...
حال خوبی ست، بیائید خرابش نکنیمعشق اگر در زده خیر است، جوابش نکنیم...
من و عشق با هم قمار کردیممن تمامم را به پای چشم هایش باختم ......
قدر کسی بدان که بداند بهای عشق تب کن برای آن که بمیرد برای تو...
عشق تو تنها عشقیه که بهش نیاز دارم و میخوام همیشه در کنارم باشی...
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم...
عشق؛یک فنجان چایِ قند پهلوست!آخ که اگر به موقع هوس کنی چقدر میچَسبد..!...
اگر تمام دنیا و جهان را بگردم،امکان ندارد عشقی همچون عشق تو پیدا کنم...
ای عشق روزگار فراوانی ات بلندشب های نازنین پریشانی ات بلند...
عشقنرخ نداردبه هر قیمتی فروختیارزان است!...
زندگی بی عشق جهنم استآسمان بی خورشید شب استاما من بی«تو» نامی نخواهم داشت......
و عشق یعنی غمی عمیق، اما بسیار عزیزآیا تو تا به حال، غمِ عزیز کسی بوده ای؟...
به فتوای دلم سر در مسیر عشق می بازماگرچه عقل می گوید که دل بستن خطر دارد...
عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش مگیر...
دستان گرم عشق ، جای تفنگ نیست،قلبی که می تپد، میدان جنگ نیست،...
چون به ترازوی عشق هر دو برابر شدیممهر تو کم می شود، عشق من افزون چراست؟...
عشقیڪه باتو خالص شود خوش استنازم به عشق ناب ڪه خریدار آن منم !!...
با انار سرخ لب هایش فریبم داد ومنروزه خواری هم اگر کردم گناهم پای عشق!...
از عشق سرشارمسرشار از عشق تو...
گفتی اَم درد تو عشق است، دوا نتوان کرددردم از توست، دوا از تو، چرا نتوان کرد؟...
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امیدبهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت...
عشق عاشقی کردن میخواد عاشقی نکنی باختی...
قسمت دشمن انسان، نشود روزی که"دوستت دارم" معشوق به"اما" برسد......
مرا هنگام رفتن، در بغل کردی، ولی این کار دقیقٱ مثل بسم الله یک قصاب می ماند.....
دور دل را با حصاری محکم از عشقت کشممثل دیوار بلند کشور زیبای چین...
گره به کارِ دلِ آدمی ست همچو نفسگره گشای تویی، ای هزار دستت عشق......
خدا کند همه عشق ها به هم برسندمن و تو نیز در این لا به لا به هم برسیم...
عشق تویی کههر عید نو میشوی در من...
تو بگودوستت دارمبهار می پیچد لای موهایمعشق شکوفه می زند ......