پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
گویند که نور است پس از ظلمتِ بسیار دل روشن و سبزیم که شب ، دیر نپاید...
گره به کارِ دلِ آدمی ست همچو نفسگره گشای تویی، ای هزار دستت عشق......
من فکر می کنمآدمی دو بار متولد می شودیکبار دیده به جهانی می گشاییکه وقتی می فهمی اش غمگینت می کند!و دیگر باردیده به چشم های ِمهربانِ کسیو وقتی می فهمی اشعشقتو را از غمِ تولد اولمی رهاند......
ماه را دوخت به لبهایممرا دوخت به آسمان!سرم ،روی شانه ات که نباشدوصله ی تمام غم هاست...[ماه منماز تنهایی!]...
لالیم و در سکوت ِدلِ بی زبان مالبخند و اشک می شود آنچه نگفتنی ست...
باید برومدلتنگ که شدیگلدان کوچک پشتپنجره را ببوس!منیک روز که خیلی دلتنگت بودمدلم را همانجاخاک کردم.....
هر صبح لبخندم را آویزان می کنمآنسوی پنجره,گوشه ی یادت می نشینمو یک فنجان اشک سر می کشم......
من که گنجشکم دلم برگی ست در آغوشِ باد شیر هم باشم دلم میمیرد از دلتنگی ات......
آرام بگیر!گاهی باید یک دایره بکشی و بنشینی درونشبگذار به حال خودش زندگی راو هیاهوی آدم ها را...بنشین کنار سکوتتو یک فنجان چایبه خودت تعارف کن......
چشم ها خواندنی تریننداین چراغ هایِ بی دروغ!به کلمات دل نمی بندمحرفی اگر بودبا چشم هایت بگو......
من و "رفتن"گاهی به هم فکر می کنیمبی کوله و چمدان و کاسه ی آببی چشمی پشت ِ سر....من و "رفتن"گاهی به هم فکر میکنیم..می دانستی؟پرنده ها آدم های دلتنگی بودندکه جیک جیک را به هزار کلمه ی لال ترجیح دادند؟!که یک روز صبحنشستند پشت ِ میزروبه روی ِ " رفتن"چای خوردندو بعد.....من و "رفتن"گاهی به هم فکر میکنیم....
از ردِ شکستگی ِ دل ِ آدمگلی می روید سرخکه غریبانه زیباستو عطرِ عجیبشهمیشه بر پیراهن ِ صاحب ِ دل است!...
من از زندگی سر می روموقتی لبخندت را پرنده ها برایم می آورندو جهنمِ کوچکمریز ریز گل می دهد!زندگی از من سر رفته اماحالا که دلتنگ توام....سهمِ مرا از زندگیلبخندی کنببند به پایِ پرنده ایکه این نامه را برایت گریست.......
اگر زمین و زمان از دلت نمی داندو چشم های جهان را کسی نمی خواند!بخند! اگر چه زمین روزهاست غمگین استاگر تو باز بخندی ، غمی نمی ماند.......
برمیگردی یک روز که خالی از توام از خویش... و آن روز هیچ آشنایی رادر چشم هایِ من نخواهی یافت......
میگذرد!چون آفتاب دیروز که رفتامروز دوباره آمد اما چشم هایش شبیه دیروز نبود!باور میکنی اینهمه سال آفتاب بتابد و هیچ روزی چشم هایش شبیه ِ روزی دیگر نیست؟؟باور کن!باور کن...می گذرد!هم روزی که گوشه ی لبهایت به سمت آفتاب زیباترین منحنی عالم را ساخته اند،هم روزی که نم ِ چشمهایت شبیه هزار آسمان ِ بارانی ست...میگذرد!تنها یاد ِ آدم ها می ماندآنهم نه همه!...یادی که چه شاد باشد چه غمگینمی شود نم ِ چشم ِ "او" که به خاطر می...
من می رومو کلیدِ این خانه ی دلگیر رازیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت.دلتنگ که شدیآمدی نبودمنگرد!باران،هرگز شبیهِ آنچه بودبه آسمان بر نمی گردد......
اشتباه نکن!فاصله همیشه مسافت نیست!ببین دلت کجاست......
لبخند میزنمو به هر چه نگاه میکنممیگذارم چشمانِ تو ببیند!دستانم را در دستان تو احساس میکنمو با پاهای تو قدم بر میدارم...هنوز خیلی چیزها هستکه آدمی برای آنکه بگویدشکلمه ای ندارد! توانی ندارد...مثل دوست داشتنت!من تنها می دانمکه عشقکه عشقِ تواز منآدمِ بهتری خواهد ساخت......
در من زیباییِ شگفت انگیزی استو کسی چه میداند،از آن روستکه تو را گوشه ی قلبم دارم......
بخند!هنوز می شوداز گوشه ی لبخندتخورشیدی برداشتبرای فردا......
مرا برگردانبه روزهایی که دمپاییِ کهنه ام رابا جیک جیکِ نارنجیِ جوجه ای کوچک عوض می کردمو بارانتنهاآوازِ شادی بوددر عروسیِ هاجر......
لبخند تو چیزی شبیه عطر نان استقدری بخند ای خنده هایت جان عاشق...
بخیر می شود این صبح های دلتنگیببین که روشنم از یادِ خوبِ لبخندت...
هر کجا باشی بهار همانجاستمثلِ قلبِ من... ️️️...
دلت جای ِ دگر بود و غمت کُنجِ دلِ ما...
گاهی وفاداری به جز تنهایی ات نیست .....
صبح ها بیشتر از نور،تو را می خواهم ......
نبودنت همیشه اینجاست ،برعکس تو.......
صبح یعنی که پس از این همه شبهایِ مُدامبرسی، شانه زنی بغضِ پریشان مرا...
بی دل مَنم که دلم مانده پیش تو......
مرا به گوشه ی آغوشِ خویش دعوت کنمگر به جز تو کسی گوشه ی دلم دارم؟...
ترک دارد دلم همچون انار آخر پاییزهمه شبهای دلتنگی بدون تو شب یلداست...
تو جان من بودی ، چگونه بی منی اینقدر ..؟...
دنیا برابرم چه غمی؟ تا تو بامنی......
می روم بی خویشتنشاید فراموشت کنم .......
بیدل منم که دلم مانده پیش تومن جاى خالى همه دلهاى عالمم ......
تو را نشد!می روم که خویش را فراموش کنم... ...
ترک دارد دلم همچون انار آخر پاییزهمه شب های دلتنگی بدون تو شب یلداست...
کجاست صدایِ تو دلتنگ خویشم در صدای تو...! ...
بخیر می شود این صبح های دلتنگیببین که روشنم از یاد خوب لبخندت...
قهوه میریزم برایت ، نیستی آنسوی میزهی شکر میریزم و تلخ است جای خالی ات...
گرم است دلم به دوست داشتنت...شبیهی به هر چیزی که زیباست به هر چیزی که دل آدم را می برد فرقی نداردچه روزی از چه فصلی...تو عجیب شبیهی به زندگی... ️️️...
- صبح باش ؛کمی بیشتر بخند امروز و کمی بیشتر مهربان باش بگذار لبخندت چراغِ دلی شود.....
لبخند_تو چیزی شبیه ِ عطر نان استقدری بخند ای خندههایت جانِ عاشق...
دقیقه ی آخرپاییز تقویم را معطل می کند شایدبرگردییلدا مگر همین نیست...
جهان اگر برپاست،هنوز کسیکسی را دوست دارد؛اگر چه دیر اگر چه دور ......
جهان اگر برپاست هنوز کسی / کسی را دوست دارد اگر چه دیراگر چه دور...!...
بیدل منم که دلم مانده پیش تومن جای خالی همه دلهای عالمم...
زندگی چیست ؟به جز لحظه ی خندیدن تو...