پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خوشبخت آن کسی ستکه در قلبِ مسافرش به انتظار می نشیندتا بازگردد....
دنیا را چشم به راه گذاشت مسافری که بازنیامد...
تقدیر گفته این مسافر بر نمیگرددتو ساده ای پشت سرش هِی آب میریزی......
مسافر کناری ام که پیاده شدپنجره ای گیرم آمدباقی مسیر را گریستم......
مسافران شب راهی سفرند ؛ سفری رو به سحر...
تمام جاده های جهان می روندبخانه برنمی گرددمسافری کهدل به جاده سپرده است !...
چون نمازی به سر راه مسافر شده ایمهر که بگذشت، زدل قصد شکستن دارد......
مسافر بودیم، یادمان رفت، خانه ساختیم ......
غصه نخور مسافر! رفتیم تو ماه اسفندبهار تو بر میگردی چیزی نمونده بخند......
امشب مسافر اغوشش هستم پشت پایم آب نریزید بر نخواهم گشت...
آنقدر نیامدن مسافر رادر گوش جاده زمزمه کردندتا در آخردر کوچه ای بن بستبرای همیشهجاده از نفس افتاد....
چتر را بست / مسافرخیابان/منفی صفر...
تو دیر پیدا شدییا من دیر یافتمتباکی نیستمسافر کوچکماینک پادشاه سیاره جانم تویی......