متن اعظم کلیابی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اعظم کلیابی
اگر بخشیدی ام در ماه شعبان
عطا کن روزی ام را لطف واحسان
در این ماه پر از خیر و ضیافت
دلم خواهد روم پابوس سلطان
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
بهار در رمضان آمد و بهاران شد
شکوفه های اجابت نصیب یاران شد
تبسم ملکوت و ترنم شبنم
گل محمدی آمد گلاب باران شد
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
بهار در رمضان آمد و بهاران شد
شکوفه های اجابت نصیب باران شد
تبسم ملکوت و ترنم شبنم
گل محمدی آمد گلاب ارزان شد
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
آمدی جانم به قربانت ولیکن دیر شد
عشق تو در سینه مرد و عاشقت هم پیر شد
آمدی افسوس دوران جوانی رفته بود
بردلم زخمی زدی کاری که دامن گیر شد
آمدی اما نفهمیدی چه براین دل گذشت
عاقبت کابوس شبهایم چه بد تعبیر شد
قحط سال عشق بود آن...
عاقبت روزی به آخر می رسند این خواب ها
نقش خواهد بست لبخندت میان قاب ها
خسته ام چون جاده های سوت و کور انتظار
میکشم حسرت برای دیدن رخسار یار
تا بیائی رو به سمت ساعت دیدارها
می نشینم رو به روی جاده ی تکرارها
بسته ام سررشته آمین...
در سایه سار سرو تو دارم سعادتی
سرمایه ی شفاعت صبح قیامتی
عطر بهشت می دهد آنجا که نام توست
یعنی بهشت دارد از عطرت حلاوتی
شان نزول قدری و با تو مقدر است
بیچاره آنکه با تو ندارد قرابتی
پروانه ای که از دل آتش حذر نکرد
حتی نکردی...
دوباره خانه حیدر شده است بیت النور
ز یمن تو متجلی شد ست وادی طور
تو آمدی و در آن شب سرور بر پا شد
همای صبح سعادت نصیب دنیا شد
در آسمان ولایت هلال کرد طلوع
ستاره ای که ندارد زوال کرد طلوع
امامه گل پسر نازنینی آورده
چه...
وقتی تو را برتر از آدم آفریدند
یعنی فراتر از دو عالم آفریدند
نامت که آمد روی لب های موذن
بر گونه های صبح، شبنم آفریدند
انگشتر خلقت نگینی چون تو می خواست
نام تو را در قلب خاتم آفریدند
وقتی تو را دردانه ی عرش خداوند
وقتی دلت را...
وقتی پدر خسته می آمد سمت خانه
وقتی که شاکی بود از جور زمانه
وقتی به دستش بار سنگین داشت، مادر
یک یا علی می گفت از دل ، عاشقانه
عطر خوش نامت که می پیچید در باد
در سجده می افتاد گل هم بی بهانه
دست پر از مهرت...
شهر کاشان کم ندارد از قم ونصف جهان
میشود استان اگر باشد کسی مرد عمل😉
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
ما را فقط از آه و از دم آفریدند
اما تو را روح دو عالم آفریدند
نامت که آمد روی لب های موذن
بر گونه های صبح، شبنم آفریدند
انگشتر خلقت نگینی چون تو می خواست
نام تو را در قلب خاتم آفریدند
وقتی تو را دردانه ی عرش خداوند...
خلقی زشفاعت شما میگویند
با سوز دعا رضا رضا میگویند
فردای قیامت که همه حیرانند
از لطف وعنایت شما میگویند
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
زهرایی و مهمان تو روح الامین است
شان نزولت قدر وطه یا و سین است
زهرایی و نور دو چشمان محمد
هم کفو تو تنها امیر المومنین است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
بخدا دل ندهم من به دل و حرف کسی
پیش رویم تو که باشی ندارم هوسی
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
سایه نشین چادر ت دارد سعادتی
تو اولین شفیعه ی روز قیامتی
عطر بهشت میدهد آنجا که نام توست
یعنی بهشت از تو گرفته حلاوتی
کوثر به نام توست گنجینه ی حیا
دریایی از نجابت و ایمان و عفتی
با ذکر تو گل میکند سجاده های نور
قرآن ناطقی و...
قرار بود همیشه قرار من باشی
وروشنایی شبهای تار من باشی
قرار بود که حرفی نگویی از رفتن
شبیه سایه بمانی کنار من باشی
قرار بود دلت را به غیر نسپاری
همیشه بر سر پیمان و یار من باشی
قرار بود بتابی به نیمه شب هایم
ستاره ای بشوی در...
تا پاک کنی از همه دنیا اثرم را
آتش زده ای دفتر شعر و غزلم را
تا پاک شود رد خیال من از این عشق
تا شک نکند هر که ببیند خبرم را
خشکیده درختم که به امید تو گل کرد
آتش زده ای باغ گل پر ثمرم را
یک...
تو از آسیه و حوّا و مریم سرتری زینب
که داری بر همه عالم مقامِ سروری زینب
گلستان بوده ای در آتشِ غم هایِ بی پایان
تو هم خیرالنساء هستی رفیع و برتری زینب
عجب صبری عجب شوری چه ایمانی چه ایثاری
تویی زینب ترین زهرا ، تو زهرا کوثری...
حال دلم خوش نیست باور کن
اینروزها حالم پریشونه
از هر که میخواهی بپرس ازمن
بدجور این دل بی تو داغونه
یه بغضی توچشمهای تو دیدم
که عاشقت وکرده دیونه
حرفهای خوبی ازتو یادم هست
حرفات مثل یک خواب میمونه
ازوقتی اهنگ سفر کردی
حال وهوای خونه ویرونه
هرشب کنار...
صبرم به سر رسید و نیامد خبر ازاو
دل خوش نکن که نیاید به دیدنت
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
چشمم به راهت مانده و دارم امید وصل
جان خودت کنار خیالت مرا ببین
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
هر چه گشتم لایقت پیدا نکردم نازنین
بی ریا و ساده میگویم فقط می خواهمت
اعظم کلیابی بانوی کاشانی