متن برگردان: زانا کوردستانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات برگردان: زانا کوردستانی
خیلی دلتنگتم،
اما جرأت نمی کنم نامه ای برایت بفرستم!
می ترسم تو مرا نخواهی و از من بیزار شوی...
شعر: چیا هلگورد
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
اگر خوابیدم، هیچکس بیدارم نکند،
امید دارم که یارم به خوابم بیاید،
او خیلی خجالتی ست
نکند صدایتان را بشنود و برود!
شعر: چیا هلگورد
ترجمه به فارسی:زانا کوردستانی
زن، چون به مردی دل ببندد،
گمان می برد، جز آن مرد،
هیچ مردی دیگر در جهان وجود ندارد
اما، اگر دلش بشکند،
از همه ی مردان کینه به دل خواهد گرفت.
شعر: چیا هلگورد
ترجمه به فارسی:زانا کوردستانی
حالم چنین است که بال در بیاورم
به سوی آغوش تو، ای گل من!
آخه آن روز کی فرا خواهد رسید
که تو دلم را به دیدارت شاد کنی؟!
شعر: چیا هلگورد
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
شعرهایم،
شرح رویاهای تواند،
از این روست که
همه، آن ها را می ستایند...
شعر: چیا هلگورد
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
گذر عمر،
جمال و زیبایی ام را شست و
مردمان هم،
لبخند و شادی ام را...
شعر: چیا هلگورد
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
هرگز درک نخواهی کرد، زندگی چه زجرآور است،
مادام که زیر این دو بار سنگین کمر خم نکرده ای!
بیچارەگی و عاشقی
لیکن اگر آگاهی یابی،
عاشقی هم قسمی از بیچارەگی ست!.
شعر: به ندی علی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
در میان سفت ترین پوسته
مغز گردوی چرب و شیرین
منتظر رسیدن است...
اگر که رهایی را نفهمد
خود پوسیده می شود.
شعر: به ندی علی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
مردی در راه کسب لقمه ای نان،
کوله ای پر از نان،
مرگی از برای نان،
این شناسنامه ی کولبر است،
که مرز مابین زیستن و مرگ را طی می کند...
در مرزهای آلوده به مین های مرگ آلود
که مانند کمربندی میانه ی سنگ و صخره های یک سرزمین...
در آن هنگام که کارتنی،
به خانه و رختخواب،
به شناسنامه و سرزمینت تبدیل می شود!
نان به بزرگ ترین کتاب آسمانی مبدل می شود.
شعر: به ندی علی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
جنگ که عطسه کرد!
بچه ها، فرشته هایی بی پر و بال شدند و
پر گشودند،
به پرواز در آمدند
به سوی عرش خدایی که
مست و خواب آلود و بی خبر بود
از فریاد و غم و غصه ی مردمان آواره !!!
شعر: به ندی علی
ترجمه به فارسی:...
مردانه رودرویم بایست
و وجود مالامال از نفرتت را
بر سر و رویم خالی کن!
اینگونه احترامم را نگه داشته ای
تا اینکه به دروغ بگویی: دوستت دارم!
شعر: به ندی علی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
دردا و دریغا از تلخی تو، ای نان!
شیرینی زندگانی ام را گرفتی و
شیرین نشدی...
شعر: به ندی علی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
نه هر جایی مکانم باشد و
نه هر لحظه فرصتی دارم...
چه بد سلیقه ست زندگی
که هر لحظه و هر جایی را
به حساب عمرم محاسبه می کند!.
شعر: به ندی علی
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
یلدا که بلندترین شب سال نیست...
طولانی ترین شبم، شب هایی ست که،
دور از آغوشت به خواب می روم.
■□■
شعر:دلبرین عبدالفتاح
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
آسمان،
باران،
کوهستان،
کُردستان آزاد،
آتش و
تو!
زیباترین دارایی های من در هر عید نوروزید.
شعر:دلبرین عبدالفتاح
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
من بی تو نیمه ای ناقصم!
ای نیمه ی دیگر زندگی ام،
بیا و پرواز کن در میان زندگی من،
تا حصار را بگشایم برای پروازت،
تا که پر و بالت بشوم،
و تو هم آسمانم...
شعر: بیان ابراهیم
ترجمه : زانا کوردستانی
از جهالتم، سوءاستفاده کردی و
مرا وطنم، صدا می زدی.
نمی دانستم که سرزمین ها غارت می شوند!.
شعر: بیان ابراهیم
ترجمه : زانا کوردستانی
تهران، موی و یال اسب آزادی ست و
با هیچ قدرتی رام نمی شود!
تهران، دریای طوفانی خشم است،
گیسوان کوچه هایش را می دهد و
به هیچ سنگلاخی، زیبایی اش کم نمی شود.
شعر: بیان ابراهیم
ترجمه : زانا کوردستانی
زمانی که می میری،
به ناگاه همگان دوستت خواهند داشت!
معشوقه ات به سویت خواهد آمد بی هر بهانه ای،
دوستانت از با تو بودن، سخن می رانند،
و همگی اعلام می کنند که چه انسان شریفی بودی!
البته در وقت مردنت...
شعر: بیان ابراهیم
ترجمه : زانا کوردستانی
با باران، اندام بانویی را خواهم ساخت،
سبزینگی را از بهار می ستانم و
به چشمان آن زن هدیه خواهم داد.
قصیده را به بیابان تبعید می کنم و
تمام زیبایی ها را از شعر خواهم گرفت
آن زیبایی هایی که دزدکی از زندگی گرفته است.
این بار خون سرخ...
باغی پر از گل به تن بپوشان!
تا وقتی دیدمت،
با گلاب تنت خودم را خوش بو کنم و
با عطر نفس هایت خودم را بیالایم.
فرش شعرم را زیر پایت پهن می کنم
تا که پای آمدنت را بوسه باران نماید و
جای قدم هایت را برای تبرک نگه...