بیو شیرین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو شیرین
ای آنکه پیرم کرده ای دل را ببازم حاضری
به دور چشمت کعبه ای دیگر بسازم حاضری
شیرین گهی در پشت نقشی تازه پنهان میشود
فرهاد باشم من به نقشت هی بنازم حاضری
ای که تویی جان و تنم یاد تو هر دم به لبم
آتش گرفته حنجرم می سوزد...
ای آنکه پیرم کرده ای ، دل من ببازم حاضری
به دور چشمت کعبه ای دیگر بسازم حاضری
شیرین خودش را پشت نقشی گاه پنهان میکند
فرهاد باشم تا به نقشت من بنازم حاضری
«تا شکلات هست زندگی باید کرد»
آدما بزرگایی که مهدکودکین !...
در حال بارگذاری...