متن ریحانه غلامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ریحانه غلامی
𖣘☔️❦︎ اینکه پرچم مشکی دم
در خونه خیلی از مردم میبینیم
یعنی عشق هنوزم زنده س:)
ریحانه غلامی (banafffs)
𖣘💔❦︎ چجوری دلتون میاد
دسته که از کوچه تون رد میشه
از پشت پنجره نگاهش کنین؟!
من یا میوفتم دنبالشون یا
اگه اجازه رفتن نداشتم
خودمو میزنم به اون راه!
چون میدونم برم کنار پنجره
یهو دلم پر میکشه تو کوچه...
خودمو پرت میکنم پایین کوچه:)
نویسنده: ریحانه غلامی (banafffsh)
𖣘💔❦︎ حسین خواست از رقیه
بپرسه: یادته رنگ چشمای
عباس چه رنگی بود؟! آخه
من... فقط خون دیدم:))))
نویسنده: ریحانه غلامی (banafffsh)
𖣘💔❦︎ رباب نخون...
توروخدا دیگه لالایی بسه!
یه جایی توی صحرا عباس
بیشتر خجالت میکشه :)
نویسنده: ریحانه غلامی (banafffsh)
ما نسل بزرگ شده با
التماس برگشتن عمو عباسیم:)
نسل تشنه به خون شمر و حرمله!
نسل کباب شده برای علی
شش ماهه ی سر بریده...
ما با رقیه روی خوار دویدیم!
ما با عمه زینب دنبال بچه
های گم شده ی حرم گشتیم!
ما خیلی وقته جزو بچه
های...
𖣘☔️❦︎ من همون شهروندیم
که حاضره همه بهش شک
کنن و حذف بشه ولی طُ یِ
مافیا نبازی! :)
دیالوگ بدجنس ترین خوب من ♡•
نویسنده ریحانه غلامی (banafffsh)
𖣘☔️❦︎ هوا سرد نیس...
ولی ما خوشمون میاد روی
کسی که دوسش داریم وقتی
خوابه پتو بندازیم که از، آرامش
داشتنش حالمون خوب بشه :)♡
نویسنده ریحانه غلامی (banafffsh)
موهای من توی بچگی
از یه سنی شروع کرد هی
به. بلند و بلند تر شدن...
یعنی از همون موقعی
که تو سرمو بوسیدی:)♡
دیالوگ نفسِ میکائیل 💕
ریحانه غلامی (banafffsh) نوشت
همه میگفتن... بهش
نمیرسی! عاشقش نشو! اون
از تو بهتر تو زندگیش داره!
خلاصه که انقد گفتن و گفتن
که دستای من دیوونه شدن
و خفه شون کردن:)
دیالوگ دستهای دیوانه ♥️
نویسنده: ریحانه غلامی (banafffsh)
من تو پونزده سالگی
عاشق شدم... معشوق من نوزده
سالش بود و معروف ترین شاعر
جوونی که ازش تعریف میکردن...
اون موقع ها هیچوقت ندیدمش!
یعنی از نزدیک نشد ببینمش...
اما همین یه شعر مگه کافی
نیس برای عاشقش شدن؟!
معشوق ما غایب!
دلش در دل ما حاضر بود:)♡
دیالوگ...
دستات واقعا دیوونن!
هر شب تکرار میشه! خودت
خوابیا... ولی دستات ساعتها
دارن صورت منو نوازش میکنن :)
دیالوگ دستهای دیوانه ♥️
نویسنده: ریحانه غلامی (banafffsh)
اولین بار که دیدمش...
تو جشنواره شُعَرا بود...
دستم خورد به لیوان آب پرتقال
ریخت رو پیرهن سفیدِ زیر کتش!
رنگم پرید... لرزیدم! مثل همیشه
گند زدم! همه یه جوری نگام کردن!
ترسیده بودن... الکی که نبود!
شاعرِ معروف بود! برنده جشنواره!
داشت گریه م میگرفت که لبخند
زد! دستمالی...
شماها شعور ندارین!
احساسات تون شعور نداره!
میدونین شعور احساسات چیه؟!
یعنی وقتی یکی، یکیو دوس داره وقتی احساساتش قبولش کرده، جلوش بر نگردین بگین این همه دختر! حالا چرا این تحفه؟!! ما خودمون کلی خوشگل ترشو برات سراغ داریم!
نمیفهمین! شعور نداره قلبتون!
دل اگه عاشق کسی بشه دیگه...
آدما بعضی وقتا هم اذیت
میکنن که بهشون توجه شه!
مگر نه من مرض ندارم که
هی با تو یکی به دو کنم!
بدجنس ترین خوب من 😈
نویسنده: ریحانه غلامی
*یادمه وقتی سیروس گرجستانی فوت شد...
باور نکردم!
حتی هنوزم منتظرم فیلم بازی کنه و توی تلویزیون و سینما ببینمش! بعضیا انقد برامون، توی ذهنمون... خاطره ساختن که نمیشه باور کنیم دیگه نیستن... یکی مثل ارشا اقدسی که یادمه توی خندوانه جوری برنامه اجرا کرد که از شدت هیجانِ بازیش...
☔️♡ اینایی که ترجیح شون دادی به من بلدن جوری که دردت نگیره، موهاتو شونه بزنن؟! :)
دیالوگ رمان بی اسم 🔖
ریحانه غلامی (banafffsh) نوشت
☔️♡خدایی برو جلو آینه بخند...
بعدش اگه ضربان قلب خودتم
واسه خنده هات بالا نرفت،
بیا بزن تو گوشِ من :)♡
بدجنس ترین خوب من 😈😇
ریحانه غلامی (banafffsh) نوشت💜
☔️♡ - ببین فک کن یهو ساعت
دوازده و چهل و شیش دیقه دلت
تنگ شده! ولی هر کاری میکنی
خوب نمیشی... چیکار میکنی؟
+ خودمو بغل میکنم...
- خودت؟! میگم دلت واسه ی
یکی دیگه تنگ شده!
+ خودمو خب بغل میکنم!
- واسه چی خودت؟!
+ چون قلبی...
☔️♡ - اگه یه روز بیای ببینی
نیستم... چیکار میکنی؟!
+ معلومه!! میمیرم...
- میمیری؟!
+ آره!
- نه دیگه...! نشد! نباید بمیری!
باید بگردی دنبالم، پیدام کنی:)
نویسنده: ریحانه غلامی
☔️♡ - چرا اسمتو گذاشتن نفس؟
+ چون وقتی به دنیا اومدم، اولش نفس نمیتونستم بکشم، معجزه شد نفسم بالا اومد...!
- آهان! ولی من اگه جای مامانت بودم دلیل قشنگ تری میوردم!
+ دلیل قشنگ تر؟
- آره! مثلا... میگفتم اسمتو گذاشتم نفس چون بدون تو یه لحظه هم...
☔️♡ برام پرتقال پوست کند...
توی پیش دستی جلوم گذاشت
و با ذوق گفت: بفرما! نوش جون♡
خواستم بگم: ممنون! خودت بخور!
من چیزای ترش شبا قبل از خواب
نمیتونم بخورم... معده درد میگیرم!
ولی وقتی دیدم چجوری منتظره
تا پرتقالی که با دستای خودش
پوست کنده و پر پر...
☔️♡ وقتی یکی لباس میپوشه
میره بیرون بعد چند ساعت
برمیگرده، انقد ازش نپرسین
که چرا رفتی؟! کجا رفتی؟!
چرا تنهایی رفتی؟!
بابا... بفهمین! دلتنگی آدما
رو به خیابون میکشه:) 👣
نویسنده: ریحانه غلامی