پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در نسیم خنک پاییز ، شعله عشق زبانه می کشد، برگ های طلایی ، رقصان ، دست در دست نسیم پاییزی آواز می خوانند.غم تارهایش را می بافد ، تاری از اندوه و تنهایی،با این حال، آواز عشق هنوز در میان درختان طنین انداز است.رنگ های عشق، مانند پالت پاییز، آسمان را رنگ می کند و زمین را گرم می کند، زمزمه های گرم در میان روزهای سرد،در آرامشی پر از امید، دلها به سوی عشق کشیده می شوند،با آغوش عشق، غم را به امید تبدیل می کند. عشق و غم درهم تنیده سم...
مهر که می رسد ، آرام از شاخه جدا می شود ، تا سمفونی رنگ ها را ، زیر گام رهگذران بنوازد، و آذر غم آبان را فریاد زند .حجت اله حبیبی...
بتهوون،روی نت های آوای تو --نوشت،،،سمفونی های سونات را... (رها)...
تنها صدایی که سکوت خزان قلبم را میشکند، آواز خش خش برگهائیست که در زیر قدمهای سنگینت بر فرش رنگین شهر بهترین سمفونی شهر را می نوازد...
گوش کنسمفونی پاییز را میشنوی اوهم دلش را به مهر تو خوش کرده...
با انگشت های خواب رفته ام پاییز خمار را ورق می زنم تا سوز صبح سرد این زمستان بیدارم کند حالامن مانده ام و مترسک های منجمدبرف پوش و سمفونی کلاغ های گرسنه....
همه احساس ها بهاری است.مهر، سمفونی قشنگی از محبت را در مدرسه می نوازد که طبیعت، شیفته شنیدن آن است.نگاه کن؛ در گوشه و کنار حیاط، معصومانه ترین برگ های دوستی ورق می خورد.امروز، سرنوشتی از شور و شوق، در مدرسه رقم زده می شود. امروز، جشن تولد مدرسه است....