متن سولماز رضایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سولماز رضایی
تاریکی مطلق ،معنایش ندیدن است و این دلیلی بر نیستی ،نیست
همانطور که نور مفهوم تمام هستی نیست
و خدا در تاریک ترین نقطه به استقبال دانایان رفته
آن سه روز سولماز رضایی
جمعه ها دلگیر نیست
هیچ روزی دلگیر نیست
دلگیری نسبتی است که از درون انسان بر می خیزد
اگر قرار است دل گیر باشد
چه فرقی می کند بین شنبه های انتظار و جمعه های بی قرار
باید برای بی قراری ها فکری کرد ،نه جمعه ها
سازهای آبی سولماز...
سکوت می کنم
لب باز کنم همه می فهمند
حتی حرفهایم بوی تو را می دهند
سازهای آبی سولماز رضایی
جهان بی ابتدا
و بی منتهاست
مداری دارد و مرکزی
درست آنجا که گمان می کنی نقطه ِپایان است
حرکتی دیگر آغاز می شود
پایان پیش درامد است
پایان تنها نقطه تغییر است
از حالتی به حالت دیگر
پایان مبارک است
آن سه روز-سولماز رضایی
ملاقات تو رازی آتش افروز و سکر آور است
آرزویی در پس هر لحظه و جاذبه ای مدام
مجموعه ای از لطیف ترین بهانه های زندگی
اینگونه است که تو را ساده و بیشمار
دوست دارم و صدای سخنت را که ...
از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر ……...
اصولا اتفاق مبارک دوست داشتن تو هم ، از سر ندانستن بود
که اگر می دانستم جسارت آن را پیدا نمی کردم
دوست داشتن تو پلی بود که قرار است مرا به جهانی دیگر هدایت کند.
سازهای آبی سولماز رضایی
بیدار شدم
خواب تو را می دیدم
مهم نبود چه خوابی بود
بعد از آن اولین احساسی که در بیداری تجربه کردم فقط دلتنگی برای خوابیدن بود
سازهای آبی سولماز رضایی
و آن زمان که انسان به زیارت خویش نایل آید
واژها به هم می ریزند و دوری و نزدیکی رنگ می بازند
بعید ،ممکن می شود و این خداست که در معبد جان به زیارت بنده می آید ...
آن سه روز سولماز رضایی
و \انسان\
خود اسم اعظم خداست
که تمام هستی را در رگ و ریشه اش پنهان کرده
در هر انسان خدایی با تمام صفاتش نهفته است
سازهای آبی سولماز رضایی
دیر یا زود این سد شکسته خواهد شد
دیریا زود این آتشفشان بیدار می شود
دیر یا زود آنچه در سینه ام پنهان است فاش خواهد شد
و تو میمانی و عشقی سوزان و جاری در جهان که حامل رازی نهان است
سازهای آبی سولماز رضایی
عشق و آب و کلمه
هر سه جاری می شوند
بدون اصرار ،بدون تردید ،بدون جوهر
عشق ،اگر عشق باشد می جوشد و می خورشد و عاشق تنها نظاره می کند که عشق خودش وسط معرکه است
همچون آب
همچون کلمه که معلوم نیست در چه زمان و در چه...
لبریز از توام ، هر چند دور
تو را در هر نفسم احساس می کنم
و چه جانی نزدیک تر از تو
سازهای آبی سولماز رضایی
عصرها که می شود
مخصوصا اگر پاییز باشد
آدم دلش می رود که یک فنجان چای بخورد با تو
آنوقت می توان گفت طعم چایی ،عصر پاییز ، بوی تو
همان بهاری است که در راه است
سازهای آبی -سولماز رضایی
بهانه می کند قلبم تو را برای تپیدن
لبهایم تو را ،برای خندیدن
چشم هایم تو را ، برای دیدن
نفس هایم تو را ،برای بالا آمدن
و بودنم تو را ،برای بودن
سازهای آبی سولماز رضایی
تو تمام جاده ها را ، تمام شهرها
راحت تر بگویم تمام جهان را به من بدهکاری
چون هیچ جاده ای نیست
هیچ شهری نیست
اصلا هیچ کجا در جهان نیست ،که من باشم و در آن دلم برای تو تنگ نشود
سازهای آبی -سولماز رضایی
دراز کشیدم ،بدنم آرام می شود چشمانم کم کم گرم می شود
حالتی مثل خلسه دارم
چیزی بین بودن و نبودن
سبک شدم ،می توانم به هر کجا که می خواهم بروم
می آیم تا تو را پیدا کنم
احتمالا تو همً خوابی
خودم را در آغوشت جای میدهم
سنگین...
هر کسی در دنیا باید مثل من ،یکی را مثل تو ،داشته باشد
که وقتی تمام دنیا روی سرش خراب می شود مطمین باشد کسی هست که میتواند در آغوشش قایم شود تا آوار دنیا روی سرش نریزد
سازهای آبی سولماز رضایی
کدام شاه کشورگشایی
کدام سردار سلاح به دستی
کدام فاتح تاریخ
کدام پیروز میدانی چون من توانست چنین فتح عظیمی را رقم بزند
من فاتح بی تاج ،بی سلاح و بی سرباز
\قلب توام \
و چه جهانی از آن بالاتر....
سازهای آبی-سولماز رضایی
قلم می شود شمشیرم
به جای نوشتن زخم میزنم
خون می چکد از کلمه هایم
فشار میدهم دستم درد میگیرد
باز می نویسم
باز خون می چکد
باز تو را می خواهم ......
سازهای آبی سولماز رضایی
جان عاشق قدرت خروج از زمان را دارد
نماز
سماع
ذکر
دعا
همه اینها ،اگر با عشق دمساز شوند ،عاشق را از زمان و مکان جدا می کنند
گاهی او را به ازل می برند ،درست وسط معرکه \الست برکم\
و گاهی او را به ابد ، در جوار \علیه...
وجودم عشق شد و عشق در کلماتم جاری شد
کلمات جمع شدند ، یکی شدند و نام تو را گرفتند
سازهای آبی -سولماز رضایی
جان پنهانم
نوشتن های تو روح داره
نوشته هات پر از وزن ،پر از شور و پر از حرکته
وقتی تو می نویسی احساس می کنم همه جهان ساکت می شه برای گوش دادن تو
در تو دریایی پنهان شده
و من خوشبختم که غرق در دریای توام
سازهای آبی...