شعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر
امواج سویِ قایقِ هر رهگذر بس است
خود شمع باش، راه بلا بیثمر بس است
این چشم باز را که نیازی به شمع نیست
یک خضرِ هوشیار مرا روی سر بس است
گر شمع در محافلِ ما نیست غم مخور
یک آه و سوز و اشک روان در سحر بس...
مرهم تیغ تغافل خون خود را خوردن است
بخیه این زخم، دندان بر جگر افشردن است
باده انگور کافی نیست مخمور مرا
چاره من باغ را بر یکدگر افشردن است
از سبکباری گرانجانان دنیا غافلند
ورنه ذوق باختن بسیار بیش از بردن است
لنگری چون بحر پیدا کن که روشن...
برای قهرمان شدن باید به خودت باور داشته باشی
وقتی که هیچ کس دیگه باورت نداره
باید زندگیام را تغییر بدم
تا بتوانم زندگیاش کنم
به جایِ اینکه فقط منتظرش بمانم.
بینش من از عشق مسیری بی ثمر است
بی عشق بسی زندگی آسوده تر است
پایان قصه را تلخ و گریان میدانم
عاقبتی بی سر انجام می دانم
هر آنکس که عاشق و دلباخته شد
توپ فلاکت برای او انداخته شد
عشق آدمی افسانه است
جمله های دروغین عاشقانه است...
چه کنم که جز خیالت
به دلم کسی نباشد
که به غیرِ چشمِ مستت
نفسم دمی نباشد.
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🍃🌷🌼🍀
🍃🌺🍂
🌾☘
🌷
غرقم به عمق بحر
ماندم به دهرِ قهر
سیل عایدم ز نهر
به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
🌷
🌾☘
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🌿🌼🌷🍀
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🍃🌷🌼🍀
🍃🌺🍂
🌾☘
🌷
چون می نابی به جام
روح و دلم کرده رام
واژه وحرف و کلام
به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
#مهردادپورانیان
#سهگانی
🌷
🌾☘
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🌿🌼🌷🍀
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🍃🌷🌼🍀
🍃🌺🍂
🌾☘
🌷
سینهء پرسوز
همچو شبم :روز
گُردهء دل قوز
به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
#مهردادپورانیان
#سهگانی
🌷
🌾☘
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🌿🌼🌷🍀
#سهگانی
آدمی تا بار مردم را در اینجا برنداشت
کاسهای از آب کوثر هم در آنجا برنداشت
اهل دل کو تا که دریا جای صحرا پس دهد
هیچکس مصراع سرگردان من را برنداشت
مو و دندان ریخت، تن فرسود، قامت شد کمان
قلب بیصاحب سر از آمال دنیا برنداشت
بارها این...
در عشق بازی دلم گل پای هر دیوانه ریخت
تا که او هم گوی آتش را بر این گلخانه ریخت
بارها این عقل با صد قصه دل را پند داد
آخر سر بازهم دل، آب بر خسخانه ریخت
حیف، دُرّی را که من با اشک عبرت ساختم
دل چه راحت...
یک زمین را آب دادم، خویش را خسخانه ساخت
زهر بر خاکی زدم، گل داد و یک گلخانه ساخت
مشرکی را دل شکسته دید ابراهیم من
عهد بر هم زد، تبر انداخت، یک بتخانه ساخت
عاقلی تا وصل هر مخروبه را با ماه دید
دل به هر سیلاب و طوفان...
آدمی تا بار مردم را در اینجا برنداشت
کاسهای از آب کوثر هم در آنجا برنداشت
اهل دل کو تا که دریا جای صحرا پس دهد
هیچکس مصراع سرگردان من را برنداشت
مو و دندان ریخت، تن فرسود، قامت شد کمان
قلب بیصاحب سر از آمال دنیا برنداشت
بارها این...
صائب اگر چه بال و پر ما شکسته است
سیمرغ را به چشم نیارد عقاب ما
چنان فسرده ز وضع جهان شدم صائب
که نیست لذت از اشعار عاشقانه مرا
تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد
نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد!
میتوان ساده زندگی کرد
ساده زیست
و از شادیهای کوچک لذت برد
فقط کافیست باورداشته باشیم لذتِ
شادی در داشتن چیزهای بزرگ نیست.
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🍃🌷🌼🍀
🍃🌺🍂
🌾☘
🌷
نیشی درون زخم
زخمی به رویِ دل
یک رخ میانِ اَخم
به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
#مهردادپورانیان
#سهگانی
🌷
🌾☘
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🌿🌼🌷🍀
تعریف عشق واقعی از نگاه من
رنگ و بوی منطقی ندارد
من میگویم عشق یک جفت چشم است
که فقط همان یک نفر را می بیند
در قالب تمام خوبى هاى عالم
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
چه کسی گوید که مجنون نکند کاری
که فرجامش شود لیلی چنان دلگیر
لیلیم چه کردم من که اینگونه
ز غم کز من شدی دل سیر
تا تو در آغوشِ من گل نکنی،
این بهار، بهار نمیشود...