سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
دل بهانه گیر است می دانی! تنهایی امان عاشقیم را برید بوسه را از لا به لای فاصله هانثار عشق میکنمای همه ای آرامشم...
میخوام بدزدمت عشق من… من بهت اعتماد دارم... به چشمات اعتماد دارم...دزدیدن که چیزی نیست...تو من و هر جایی که میخوای حبس کن...هر زخمی که میخوای به تنم بزن...اگه زندانبان من تو باشی من به عشق تو جرم میکنم......
حسی زیباتر از دوست داشتنت و خیالی بهتر از خیال تو نیست دلبر...رضایت و اعتبار به دست می آدصبر لازمه کار استتا ابد منتظرت هستم... ...۱۴۰۱/۱۱/۲۴......
مهرم— فروردینبه سویه تو آمده ام تا تورا حس کنم ودنیا خواهد دید داستان عشقی سوزان راکه شعله اش در قلب من خواهد بود،به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه ها وپرنسس ها سر می کند ،قلب عاشق است ودر عشق پابرجاست...