برف همان دوستت دارم های باران است که روی دستان سرد ابرها باد کرده است
برف را دوست ندارم وقتی کرمانشاه اینقدر سرد است.
هوای خیالم سرد نبودن توست
راه سردو خانه سردو سفره سردو قلب سرد ای دوصد لعنت به هرچه سردی و دورانِ سرد
من عاشقی کردم تواما سرد، گفتی از برف اگر آدم بسازی دل ندارد
سرد است هوا بیرون اگر میروی دستهای مرا هم با خودت ببر!
شهامت می خواهد سرد باشی اما گرم لبخند بزنی
خدایا عاشقش کن تا بفهمد درد من را بفهمد روزگار غمگسار سرد من را
زمستان ها هرگز سرد نخواهند بود اگر تو خاطراتی گرم از شخصی خاص داشته باشی!
عشق من مهم نیست امروز چقدر سرد باشه تو گرما بخش منی
زمستان سرد نیست درد است وقتی دست هایم تنها خودم را به آغوش می کشند !
زمستون و روزای برفیش برام سرد نیستن تا وقتی خاطرات گرمت همرامه
تو نباشی جهانم سرد است.
در من سرد شد دو فنجان چای که قرار بود با هم بنوشیم
وقت هایی هم که سرد بودی نمی فروختمت به آتیش بعضی ها
چه سرد است تو را می گفت که می وزیدی.
سکوت سرد فاصله ها تنم را میلرزاند
آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخورد های سرد را