ﺩﯾﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯼ ﻋﺸﻖ، ﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﻧﺰﺩﯼ
خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد .
ای عشق تو ما را به کجا میکشی ای عشق جز محنت و غم نیستی،اما خوشی ای عشق این شوری و شیرینیِ من خود ز لب توست صد بار مرا می پزی و می چِشی ای عشق
گونه هایت سیبِ لبنان ست و من هم عشقِ سیب گاه گاهی حضرتِ آدم شدن بد نیست ... نه؟
عشق یعنی یه آقا داشته باشی که همیشه هواتو داشته باشه...
ما بندهی دل شدیم و دل بندهی عشق ...
هنگامی که به چشمانت خیره می شوم... مصمم تر می شوم؛ عشق، پیچیدگی ندارد... فقط، اندکی دوست داشتن میخواهد...! عاشقانه
سرم به مُردگی ام گرم بود قبل از تو چرا رسیدی و با عشق زنده ام کردی؟
در نگاهِ من، یک خروار دلتنگى ست ... هاى! این بود مزد عشق؟
عشق یعنی امید، یعنی طراوت باران، یعنی سفیدی برف، یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق یعنی راز زیستن !
گفتیم عشق رابه صبوری دوا کنیم هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
«باوفا» خواندمت از عمد که تغییر کنی گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن
نمیدونستم عشق صدا داره تا وقتى که صداىِ خنده هات رو شنیدم...
هرچه میگیرم دستانت را جوابم نمیدهی انگار خطوطِ دستانت با عشقِ دیگری اِشغال است...
درد یعنی از قضا عشقت خرافاتی شود خواستم بوسش کنم، یک عطسه آمد... ایست داد
هر چیزی حدی داره بجز عشقِ من به تُ
بی عشق جهان یعنی یک چرخش بی معنی
عشق یعنی روزهای طلایی یه شب خوب دوتایی من کنارت بی قرارم بی قرارم
او را بیشتر از جونم میخواستم... و این عشق بود عشقی مرگبار که به مردنش می ارزید!!
دیوانه ترین حالت یک عشق زمانی ست دلتنگ شوی،کار ز دست تو نیاید...
لعنت به من و عشق تو و وعده ی مایت لعنت به من بی شرف مانده به پایت..!
نیازمند لبت جان بوسه خواه من است نگاه کن به نیازی که در نگاه من است ز دیده پرتو عشق ار برون زند چه کنم دلی چو آینه دارم همین گناه من است
Love is like fire its both warm and cool it also burns and destroys عشق مثل آتیش میمونه، هم گرما بخش و خوبه هم میسوزونه و نابود میکنه.
عشششششق خودتی با موی مشکی