منم ستاره ی شام و تویی سپیده ی صبح همیشه سوی رهت چشم انتظار من است
پاییز هم گذشت و دلت عاشقم نشد چشم انتظار سوز زمستان و بهمن ام
رفتی دور شدی دیر شد نیامدی هنوز چشم انتظارم.
و من همچنان چشم انتظار عشقی هستم که تمام زنانگی ام را در وجودش یافته ام
چشم انتظار فصلی هستم... که در تقویم نمی آید... با تو می آید... !
با زبان گفتم نیا! اما دلم فریاد زد: پشتِ در چشم انتظارم مثلِ دختربچه ها!
"ماندن" تنها انتخاب من است؛ گاهی کنارت، گاهی چشم انتظارت...
یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم...
با برگ ها نیامدی با برف ها بیا...
ماندم چشم انتظارت...
چشم انتظار حادثهای ناگهان مباش با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر
سیب و انار و پسته، شیرین و ترش و شور طعم اصیل یک شب یلدای مشرقی ست حالا که دوستان همه جمعند دف بیار چشم انتظار صد دل شیدای مشرقی ست
یک روز میآیی که من دیگر دچارت نیستم از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم