بی هوا اول صبح سخت هوایت کردم...
زمهریر روز به روز بیشتر می شود و من تو را بهار این زمستان می دانم ...
- خیالِ تو، با رقصِ خورشیدِ صبح، مرا تا دلِ روزها می کشد...
جهان شب را صبح می کند به امیدِ خورشید.. من به امیدِ تو...
هنوز میپرستمت هنوز ماه من تویی... _برشی از ترانه عاشقانه
در این پریشانی روزگار ، مبادا فراموش کنی دوستت دارم ...
اگر وجود نداشتی... بگو چرا من باید وجود داشته باشم؟ _برشی از ترانه ی فرانسوی
من هر روز رو همراه تو به عنوان هدیه ی زندگیم،زندگی خواهم کرد
لِیلیِ آن عِشق میشَوم, که مَجنونَش تُ باشی ...
دنیا دچار دردسر شده و اوضاع خراب است اما مبادا فراموش کنی، دوستت دارم
چگونه ...؟ به تُ فکر نکنم وقتی که ذره ذره وجودم شده ای ......؟!؟!
عدالت این نیست که تو دور از من باشی در حالیکه من برای نفس هایت جان میدهم
من + تُ "ما" نمیشود، "محشر" میشود!
فاصله ای بینمان نیست رخ ب رخ در آینه ی خیالمی بی هیچ نقطه ی سیاهی
کنارت آروم میشم آرامشم...
صبح اینجوری قشنگه که با بوسای تو از خواب بیدارشم
گرمای لب های تو شبیه کرسی زمستانهای مادربزرگ ریشه جانم را گرما می بخشد...
وقتی تو باشی دیگه فرقی نمیکنه چی ندارم
من برای زندگی تو را بهانه میکنم
خط به خط بودنت را دوست دارم
دنیایم را میدهم برای لبخندت... هراسی نیست ... شاد که باشی دوباره دنیا از آن من است...
وقتی دستان تو در دستان من باشد دست را می بازم حتی اگر تمام حکم های دل در دست من باشد . . .
تو هستی ، تو در قلب منی، و همچنان قلبم می تپد تو مال منی ، همه ی هستی منی و همچنان بودنت به من امید میدهد
نباشی میمیرم بی تو