و شب «یلدا» کنار سفره ی عشقت انارِ سرخِ صد دانه چه شیرین است...!
یلدا آمدی ؟!!! اینجا همه یخ زده اند دیگر اجاق خاطره هایت را خاموش کن تا کی دست به دامان خورشید بمانیم کسی قصد آمدن ندارد بیا عزیز من ... بیا دختر مو بلند پاییز لااقل تو ، دستِ مرد زمستانی ات را محکم بگیر ... .
یلدا بیا روشن بکن این خانه ها را دنیای سرد و ساکت پروانه ها را وقتی که باید ماه باشی و بتابی با مهربانی گرم کن کاشانه ها را
گردش سال فقط یک شب یلدا دارد من بدون تو هزاران شب یلدا دارم
در انتهای کوچه آذر دختریست به نام یلدا. با موهای بلند و مشکی، پوستی سفید و گونه های سرخ مثل انار. دختری که منتظر است کسی بیاید و با عشق، دقایق منجمدش را گرم کند. آواز با هم بودن را در گوش هایش زمزمه کند و با دیدار های کوتاه...
یلدا می آید با تمام زیبایی ش با کوله باری از برف وآذر شاد سرمست با برگ های الوان نم نم باران وزیباییش جایش را به دی می دهد شروع برف ریزان در بلند ترین شب سال با یک دقیقه بیشتر
از سر زمین عشق برایت پیامی آوردم بدین سان بیا مثل دو پرنده بال بگشایم بسوی خانه خوشبختی که درآن میز شب یلدا را اینگونه چیدم شکلات ، از طعم چشمانت آجیل از ذرات ، عشق من دوستت دارم عاشقتم انار ، از باقی مانده قلبم که هزاران تکیه شده...
یلدای من _ موهای توست ...
یلدا آمد و تو نیستی که ببینی چگونه انار را دانه دانه به عشق دیدن روی چون ماهت دانه می کنم می ریزم درون قلبم که از عشق تو سرشار است
امسال به پیشواز یلدا می روم..... می خواهم عمر آمدنت را کوتاهتر کنم...
یلدا را با یکی مثل تو میخواهم وگرنه بلندی و کوتاهی شب هایش بیخِ ریش ماههای دیگر..!
محبوبِ پاییزی ام نگرانِ آمدنِ یلدا نباش تو که باشی یلدا آخرِ آذر نیست شروعِ خواستن ات یک دقیقه طولانی تر است
یلدا یعنی دی آمد ولی دلم را در آذرت جا گذاشتم
یلدا قهر نمی شناسد حتّی شده یک پیام خالی بفرست! ولی بفرست ... ؛
یلدا را با یکی مثل تو میخواهم وگرنه بلندی و کوتاهی شب هایش بیخِ ریش ماههای دیگر..!
خوابت را آماده کن! یلداست وُ خیالِ بوسه ای طولانی در راه
نگران نباش! یلدا رفت دیگر شب هایِ نبودن، کوتاه می شود عزیز
تا بحال رفته ای بالای بام که حس پرواز را تجربه کنی؟ با بال های خیالی ات رقص اندام را بر فراز آسمان دیده ای؟ ریزش امواج قلب را تا به نوک انگشت هایت چشیده ای؟ من همانقدر پر هیاهو عاشق توام همانقدر به داشتنت می بالم که پاییز به...
. به ما که می رسد شب کوتاه می شود از ما که می گذرد یلدا می شود...! من و تو با این شب چه کنیم؟
آرزوم برات اینه تو بلندترین شب سال شب عشق،شب دوستی ذره های باقیمونده از کینه های قدیمی دلخوری های بی اساس غم های سرماخورده ی دیروزی همه و همه رو با دستای خودت به آخرین برگای پاییزی بسپری تا رها شی و اینبار دستی از عشق، تو رو با تموم...
دختر پاییزی عزیزم دستت را در دستان پر توان مهر بگذار شرط میبندم او هوایت را خواهد داشت و آبان لب های سرخ تورا خواهد بوسید و به گونه های زردت رنگی از عشق خواهد زد و امان از دیوانگی های آذر از بس دلش برایت ضعف می رود تب...
یلداتون حسابی مبارک امیدوارم روزگارتون پر بشه از رقص و شادمانى ، شعر و آواز و رنگ های شادِ شاد
بعد از تو عاشق یلدا شدن کار سختی نیست بی تو هر شب زمستان هر شب پر از سرماست و نبودن تو عجیب شبیه بودن های ماست... .
بدون تو حوالی زمستان سرگردانم هر چقدر میخواهی دیر کن من تا آمدنت پاییز را با یلدا معطل میکنم