به نام مرد بشنو از مردی که برای...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن دلنوشته های هدی
- به نام مرد بشنو از مردی که برای...
#به_نام_مرد
🕊بشنو از مردی که برای لقمهای نان، جوانیاش را در کورههای آجرپزی سوزاند و هنوز هم، شب ها، بوی خاکستر میدهد.
بشنو از پدری که دست های پینه بستهاش، نوازشگر موهای دخترکی است که تمام دنیایش، در خندههای او خلاصه میشود.
بشنو از عاشقی که در هیاهوی این شهرِ بیرحم، هنوز هم، با دیدن یک گل سرخ، یاد معشوقهاش میافتد و دلش، چون گنجشکی، برای دیدارش پَر میکشد.
بشنو از سربازی که در مرزهای دور، دلتنگ آغوش مادر و عطر نان خانهشان است و هر شب، با یاد وطن، به خواب میرود.
بشنو از مردی که تمام عمرش را صرف آبادانی سرزمینش کرد و حالا، در گوشهای دنج، با عصایی در دست، به درختانی خیره شده که روزی، نهالشان را با عشق کاشته بود.
بشنو از نویسندهای که قلمش، سلاح اوست و با کلماتش، به جنگ نابرابریها میرود، تا شاید، روزی، عدالت، در این شهر، قد علم کند.
بشنو از مردی که هر روز، با کولهباری از امید، به خیابان میرود، تا شاید، دلی را شاد کند، دستی را بگیرد و لبخندی را بر لبان کودکی بنشاند.
بشنو از مردی که در این روزگار پر از نقاب، هنوز هم، با تمام وجود، باور دارد که عشق، انسانیت و امید، تنها راه نجات این دنیاست.
بشنو از مرد کولبری که قامتش زیر بار زندگی خم شده است، اما غرورش، بلندتر از کوههایی است که هر روز از آن ها بالا میرود.
بشنو از مرزنشینی که شبها، چشم در چشمِ سیاهی، از خاکِ وطن پاسداری میکند و قلبش، برای امنیتِ هم وطنانش میتپد.
بشنو از مردی که کیلومترها دورتر از خانه، دلتنگِ عطرِ یاسِ موهای همسرش است و هر شب، با رویای وصال، به استقبالِ صبح میرود.
بشنو از پدری که چند شیفت کار میکند، تا مبادا، سایهی فقر، بر سرِ فرزندانش سنگینی کند و همسرش، در حسرتِ یک لبخند، پژمرده شود.
بشنو از کارگر معدنی که در دل تاریکی زمین، با مرگ دست و پنجه نرم میکند تا روشنایی را به خانهها ببرد.
بشنو از آتشنشانی که دل به آتش میزند تا جان دیگران را نجات دهد.
بشنو از رفتگری که سپیدهدمان، خیابانها را جارو میکند تا شهر برای آغاز یک روز نو، آماده شود.
بشنو از چوپانی که در دل کوهستان، با تمام وجود از گلهاش محافظت میکند.
بشنو از مردی که در تمامِ این رنجها، هنوز هم، مَرد است. قوی، استوار، امیدوار و عاشق.
مردی که میداند، زندگی، نبردی نابرابر است، اما هرگز، تسلیم نمیشود.
بشنو، و به تمام مردان سرزمینت، ادای احترام کن. به تمام کسانی که در سکوت، بارِ زندگی را به دوش میکشند و با تمام وجود، برای ساختن فردایی بهتر، تلاش میکنند.
بشنو، و بدان که مرد بودن، فقط یک جنسیت نیست، یک مسئولیت است. مسئولیت عشق، امید، فداکاری و ساختنِ دنیایی زیباتر برای همه.
و در پایان، بشنو از قلبی که در سینه هر مرد میتپد، قلبی که سرشار از عشق به خانواده، وطن و انسانیت است. قلبی که با هر تپش، فریاد میزند: "من یک مَردم"، و تا آخرین نفس، برای رسیدن به آرزوهایم خواهم جنگید."
✍️هدی احمدی
نشر با ذکر نام
"تقدیم به مردانِ نجیبِ سرزمینم"
اشتراکگذاری