دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
چه گناهی؟تو مرا تنگ در آغوش بگیرتن تو عین بهشت است،جهنم با من…...
لب های تو همان سیب سرخ آدم و حواست بچشم رانده میشوم نچشم میمیرماصلا مرا چه به بهشت بگذار مرا تبعید کنند به زمینِ آغوشت...️️️...
رفیق خوبسنگ صبور غم هامدنیام با تو بهشته...
وقتی تو زندگیزیاد از خود گذشتگی کنی؛شاید اون دنیا بری بهشت،ولی تو این دنیا میری تیمارستان!!!...
اردیبهشتیعنی توکه وقتی هستیبهشت میشود جهانم...!️️️...
بهشت را میخواهم چه کار وقتے تو تمام نشدنے ترین دنیای منی️️️️...
من تو را لمس نمیکنممن تو را زیارت میکنم....تو بوی بهشت... با خود داری...️️️...
.من دلم میخواد اون موقع که صدایِ جفتمون از خستگیِ زیاد گرفته، بشینیم کنارِ هم، لیوانمو بغل کنم که اونجوری که تو دوست داری بغلم کنی...و اون جوری که من میخوام، صدایِ خستت رو گوش کنمتکون خوردنِ لباتو نگاه کنم،بازی کنم با رگایِ دستت،خیره شم به بهشتِ بینِ یقه و گردنت....دلم میخواد رو بزرگ ترین پله برقیِ دنیا، وایسم و نگات کنمکه نترسم که میخورم زمینکه تو نگات غرق بشم...دلم میخواد چاییمو دوست نداشته باشم و به جاشقهوه یِ نصفه ی...
Everyone goes to hell when youre paradise ️هَمه بِرَن بع جَهنم وَقتی تو بِهشتِ مَنی ️️️️...
بهار نیست ،بهشت است فصل دیدن...
میدانی بهشت کجاست؟یک فضای یک وجب در چند وجبمیان بازوهای کسی که دوستش داری!...
بهشت جای دوری نیست همان جاییست که تو باشی و من دست در دست هم......
بهشت یعنے :لمس ڪردن گرمای دستهای مردانه اشدر هوای خُنڪ ️️️...
موسیقی صدای توآرزوییست که صبحها نوازشم کند و آفتاب نگاهت خواب را از من برباید و اینگونه است صبح های بهشت...
یاد رُخسار تو را در دل نهان داریم مادر دلِ دوزخ بهشت جاودان داریم ما...
تو نباشی؛ چرا دو صندلی؟!تو نباشی؛ چرا دو پنجره؛ دو تخت؟!....تو نباشی؛ مثل این است کهوارد بهشت شوی؛خدا رفته باشد...!...
آن بهشتی که همهدر طلبش معتکف اندمن کافر همه شببا تو به آغوش کشم...
خواهرداستانش بابقیه فرق دارد!موجودیست که بویمادرمیدهد!مثل پدرکوه میشودوپشتت میایستدمیتوانی روی رفاقتش تاته دنیاحساب باز کنی...بنظرمن گاهی میشودگفت:بهشت زیرپای خواهرست...
چه گناهی؟ ﻣﺮﺍ تنگ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ ... ﺗﻦِ تو ، ﻋﯿﻦِ بهشت ﺍﺳﺖ جهنم ﺑﺎ ﻣن...
حاضرم در عوض دست کشیدن ز بهشتتو فقط قسمت من باشیو من قسمت تو...!...
اگر همه ی انسان هابه اندازه ی توانایی هایشان زیبایی تولید می کردنددیگر کسی سراغ بهشت را نمی گرفت...
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد استحتی اگر به آخر خط هم رسیده ایآنجا برای عشق شروعی مجدد است...
تو فقط باشثانیه به ثانیه ی این زندگی معمولی میشه بهشت...
بهشتمکان نیست...بهشت یک حسهو فقط کسی که دوسش داریمیتونه به وجودش بیاره......
بوسه هایت طعم عجیبی میدهندطعمی بین بهشت و زندگی️...
حتی اگَر..یڪ قدم..مانده باشد تا بهشت.. تو صدایم ڪنی.....
زمین بهشت میشود روزی که مردم بفهمند هیچ دینی با ارزش تر از انسانیت نیست......
هیچ انسانی دوست نداره بمیره !اما همه آرزو میکنن برن به بهشت.اما، یادمون میره که برای رفتن به بهشت اول باید مرد …...
فرشته خوشگل من!تو یک تکه کوچک از بهشت هستیکه از آسمان جدا شدهیک مشت شادییک قلب پر از عشقدوست دارم دختر نازنینم...
دخترم جهان با خندههای تو معنا خواهد داشتبا تو بهار که لبریز شکوفههاست دیدن دارددخترم، چون تو هستی شمعدانیهای لب پنجره، این گونه زیبا گل کردند و عطر سیب معنا داردبا تو پدر معنا پیدا میکند و مادر بهشتی میشود...
وقتی گناهم تو باشیبه جهنم که بهشت نمیروم!...
حاضرم در عوضِدست کشیدن زِ بهشت،تُو فقط قسمتِ من باشیومن قسمتِ تُو ......
عجب دنیاییستآدمى همیشه یک نفر را کم داردکه اگر همه دنیا هم کنارش باشندبدون او احساس تنهایى مى کندآخ که نمى دانىبودنش عین بهشت است ونبودنشجهنم تر از جهنم...
بهشت..رامی خوام چه کار.وقتی تو...تمام نشدنی ترین..دنیای منی️...
بوی بهشت می دهد دست دعای مادرم...
آبروی حسین به کهکشان می ارزدیه موی حسین هر دو جهان می ارزدگفتم که بگو بهشت را قیمت چیستگفتا که حسین بیش از این می ارزد...
گناه کن٬ با من گناه کن !بیا برای یک بار هم که شده احساس کنم که آدمم... سیب نشانم بده !بهشت سهم کسانی که تو را باور نکرده اند .قدری مهربان تر نگاهم کن !...
دریا نیستم ...اما دل که می زنی به من،بی کرانه می شوم .روزه ی سکوت می گیرم،و تا افطار صدای تو،نمی شکنمش!روزه می گیرم لبهایت را!لذت افطارش، یعنی بهشت!!!...
“ما چون دو دریچه روبروی همآگاه ز هر بگو مگوی همهر روز سلام و پرسش و خندههر روز قرار روز آیندهعمر آیینه بهشت اما آهبیش از شب و روز تیر و دی کوتاهاکنون دل من شکسته و خسته ستزیرا یکی از دریچه ها بسته ستنه مهر فسون نه ماه جادو کردنفرین به سفر که هرچه کرد او کردنفرین به سفر که هرچه کرد او کرد”...
کسی از بهشت چیزی نمیدانست.. تا اینکه خداوند مادر را آفرید.....
..... نامشان داعش بود، آمده بودند ما را به جهنم ببرند و خودشان سر راه به بهشت بروند! دعوتنامهشان در دست چپشان بود و با انگشت شهادتین دست راست، آسمان را نشان میدادند!آنها آمدند، آرزوهای من را کشتند، آنها من را غنیمت صدا میزدند! آن زمان دیگر نادیا نبودم، آن روز دختری بودم با روحی زخمی که از نفسهایم خون میچکید، آن روز هیولای ظریفی بودم که با جهان قطع رابطه کرده بودم، در من انسان مرده بود و لاشهای بودم که حتی مومیایی هزار سالهاش ارزش ند...
بوی بهشت می وزد از کربلای تو ای کشته ای که جان دو عالم فدای تو...
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن استجهنم است بهشتی که نیستی تو در آن...
خلاصه ی بهشت لبخند توست...
این همیشهها و بیشههااین همه بهار و این همه بهشتاین همه بلوغ باغ و و کشتدر نگاهِ منپر نمیکنند .....جای خالی تو را!...
تو نباشی؛ چرا دو صندلی؟!تو نباشی؛ چرا دو پنجره؛ دو تخت؟!تو نباشی؛ مثل این است که وارد بهشت شوی؛ خدا رفته باشد .....
زنها دانه ها را کشف کردندگندم رانان را زنها در سفره ی مردها گذاشتنددوستت دارم رابوسه راآغوش رابهشت را زنها اختراع کردند....