زیبایی را قاب بگیر و بر کنج دلت بیاویز و یا درون گلدانی زیر مشتی خاک مدفون و هرروز با قطره ای آب میهمانش کن، آنچه جوانه می زند، مهری ست در قلبت، خودکاشته ای جاودان
من و تو و سکوتی پر نوا تو و من و این عشق جاودان...
نقاشی ات می کنم ! به روی بومِ قلبم ، با قلمویی از جنسِ عشق ، با اینکه خودم از تبارِ پاییزم ! ولی، تو را بهار می کشم ... تو را که در برگ ریزانِ دلم همیشه سبزی ! سبزینه ای جاودان ...
اگر مزارعِ آسمان از میان بروند و جمله کائنات محو گردند اگر که خورشیدها ندرخشند زمین تهی باشد آنچنانکه تو باشی و تو، دوباره هستی ها خویشتن را در تو یابند حیاتِ جاودانه توئی توئی که جان بخشی از برای مرگ جایی نیست هیچ ذرّه ای فنا نخواهد شد تو...
به یاد آنان که هرگز فرود نیامدند تا نام ایران بر فراز آسمانها جاودان بماند روز نیرویی هوایی مبارک
یاد رُخسار تو را در دل نهان داریم ما در دلِ دوزخ بهشت جاودان داریم ما
قلب تو پناه مهر پاک منست، وین سینه پناه مهربانی تو. ای شاخه ی سبز مهر ، خسته مباد گلهای سپید شادمانی تو. از بوی بنفشگان گیسوی تو، پرواز پرستوان سرکش یاد، پروای شکیب آهوان گریز، سرشاری تاک و میگساری باد. تو آینة سپید بخت منی، مهر تو گواه بختیاری...