پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
صبح به خیر های تو،روزم را زیباتر می کندو نگاهت عشق را ...باز هم بگو سلام!تا بوسه ام،عطر ناز شب بو بگیرددر آغوش تو چه محشری ست،دیدن بارانِ پشتِ پنجره!آن زمان که در گوشماز رنگ زندگی سخن می گویی!خنده می زنم به صبحبه توو باران باز هم می بارد ......
عصرانه ی منهمین لبخندهای یواشڪی توستڪه ریزریز می شود، بر لبانتبه ڪامم شهد می ریزدتا با نگاهم تو را تا به آخر ببلعماین عشق در رگ های منپخش می شودتمام شریان هایم رابه خودت گره زده ای ...
عاشقت شده ام، آن قدر کهدست هایم، شعر شوندقلم روی کاغذ بلغزد، سپید شوم!وقتی حنجره ام،از بازدم تو، جان می گیرد عاشقت شده ام، تا انگشت هایمنامت را، با پنج هجای کشیدهروی ورق پاره های قلبم، تا کند!کنار انگشت هایمدوست داشتنت، بریزد!نفس هایم، تو را لمس کند!دنیا کتیبه ای شود، که هر روزبا مهربانی تو گشوده شود!روی کلماتی، که لبانم رابه شوق بوسیده اند ...عرفان یزدانی ...
ارابهٔ خورشید در دست توستهر صبح ؛ از آن سمت نیایش عشق طلوع می کند بر باران بوسه هایت...!...
"صبحانه ام"میل لبخندهای تو دستانت را به دستانم گره بزنمی خواهم یک زمستان را عاشقانه در میان عطرِنرگس پیراهنت گرم کنم!...
بهار بی حضور لبخندهایتکابوس تمامی فصل هاستمی خواهم دوستت داشته باشمشکوفه، بهانه یِ رویشِ نفس هایِ سبزِ توو تو پیراهنی، کهبر تنِ فصل ها عشق می پوشاند ......
.و عشق،شروع ماجرای لبخند های توست که با صبح، آغاز می شود .... ️️️...
صبح ️حلول لبخندهای توستو سحر از نگاهت... طعم روزه می گیرد! ️️️...
هرروز به شوق تُ ،بهانه دست خورشید می دهمتا بیدارم کندمن تمام لبخندهای عاشقی راازلب هایت می نوشم جرعه جرعه...چه تکرار زیبایستهر روز صبح بیدار شدنباخورشیدنگاهت،باخنده های تُ ...!️️️...
آسمان چشمانت که مهتابی می شودشب آرام آرام، از راه می رسدآرامش می بارد از نگاهتبه وقت مهتاب ستاره ها، گل لبخند را روی لبانتنقش می زنند، نقره فامو من آرامش را می نوشماز زمزمه مهتابی چشمانت ......
.و عشق،شروع ماجرای لبخند های توست که با صبح، آغاز می شود ... ️️️...
شب را در آغوشم بپیچمی خواهم در... نَفَس هایت متولد شوم.!️ ️️️...
صبحانه ام، میل لبخندهای تو ...دستانت را، به دستانم گره بزن!چشمانت را، به چشمانم بیاویز!می خواهم، یک زمستان را عاشقانهدر میان عطر نرگس پیراهنت،گرم کنم!!!️️️️...
ربنای دستانم را، به دست دعا، گرفته ای!و من حاجتم را به وقت افطار، با عشق تو، گشودم تا بند بند جانم، تو را کنار محراب خدا، صدا بزند ......
جھانبر مدار لبخندهای تو زیبا می شودهر صبح که با افق نگاهتعشق رابر حریم آغوشم می گشایی ...! ️️️...
صبح تنفس هوای توست گرم لبخندهایت عشق که سر می رسد،از چشم هایت عسل می ریزدمی نشیند، بر لبانمغرق لذت می شود،دوست داشتن دلی که دارد جانم را شیرین می کند ... ️️️...
من و تو در پاییزدست در دست نسیم همنوای بارانمی رویم تا خودِ عشقتا به اوج بودنجایی از این کره ی خاکی،که من و تو ما بشویم ... ️️️...
می شود جهان را در آغوش کشیدهر صبح که عشقاز زیباییِ خورشید گونه ی رُختجان می گیرد! ️️️...
ریتم آهنگ دستان تو، آرام آرام ...هم قدم با من، چشم های تو!دستت راآرام بگذار روی سر شانه!حرکت بعدیباید، در آغوش تو باشم!مرا روی دستانت نگه دار!این رقص، پایان نمی پذیرد!هر بار که با تو، باله می رقصم ......
تو رابه جانم انداخته این عشق...
مهمان دلم باش که در خانه ی قلبمدر شاه نشینش زده ام جایگهت را...
نگاهم کن تا در آسمان چشمانت سفر کنم...
خلاصه ی بهشت لبخند توست...
تو را به جانمانداخته این عشق...