پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
لیان موریارتی :شاید هیچ چیز لزوما سرنوشت نباشدزندگی همین بود ، زمان حال ، تمام تلاش خود را کردن ، کمی انعطاف پذیر بودن..؛...
مارین سورسکو:دلم به حال پروانه ها می سوزد وقتی چراغ را خاموش می کنم ،و به حال خفاش ها ؛ وقتی چراغ را روشن می کنمنمی شود قدمی برداشت ، بدون آن که کسی نرنجد !...
سیمین دانشور:براستی زن بودن کار مشکلی است !مجبوری مانند یک کدبانو رفتارکنی ،همانند یک مرد کار کنی ،شبیه یک دختر جوان بنظر برسی ...و مثل یک سالمند فکر کنی !...
چه بارها که قایق رانی را دیدمو دلم خواست هنگامی که اختیار زندگی ام به دست خودم باشد، از او تقلید کنمکه پارو رها کرده،به پشت در گودی کف قایق خوابیدهو آن را به دست آب سپرده بود،چیزی جز آسمان که آهسته آهسته بالای سرش می گذشت نمی دید،و طعم خوشی و صفا روی چهره اش آشکار بود....
دنیا دیگر ظرافت نمی شناسد، نکته سنج نیست. آدم ها نمی فهمند لحظه نشستن و برخاستن، نوشیدن یک لیوان آب یا باز کردن در یک قوطی توسط معشوق در چشم عاشق چقدر می تواند باشکوه، پر هیمنه و زیبا باشد. اما برایشان مهم است که اسم معشوق شان چقدر دهان را پر می کند و چند دهان را می بندد. دنیا جای ژست های تهی، لحظه های تهی، مردمان تهی و نیازهای بی پایه و امیال قلابی است....
ترسو قبل از مرگش بارها می میرد،دلیر فقط یکبار طعمِ آن را می چشد....
عاشق کسانی باشید که شما را دیدند، وقتی که برای هر کس دیگری ناپیدا بودید....
سلام، بچه ها. به سیاره ی زمین خوش آمدید.اینجا هوا در تابستان ها گرم است و در زمستان ها، سرد. زمین، گرد و خیس و شلوغ است. شما حداکثر چیزی حدود صد سال اینجا زمان دارید. بچه ها، فقط یک قانون هست که من می دانم: لعنت بهش؛ آدم مجبور است که مهربان باشد._کورت ونه گات_خدا حفظتان کند آقای رزواتر_ترجمه ی محمد حسینی مقدم...
عدالت آن است که برای هر اشتباه فقط یک بار مجازات شویم؛ولی ما بابت هر اشتباه خودمان را هزاران بار مجازات می کنیم،انسان حافظه ای قوی دارد، بارها اشتباه خود را یادآوری می کنیم، بارها خود را محاکمه می کنیم، بارها خود را مقصر می دانیم و بارها خود را مجازات می کنیم._دون میگوئل روئیز_چهار میثاق...
انسان هرگز نباید از پذیرش اشتباه خود شرمنده باشد، به عبارت دیگر قبول اشتباه بدان معناست که امروز داناتر از دیروز است....
آدم ها خلق شدند که دوست داشته شوند اشیاء خلق شدند که از آنها استفاده شود.بیشتر مشکلات دنیا از اینجاست که اشیاء دوست داشته می شوند و از آدم ها استفاده می شود....
من همیشه دوستدار یک زندگی عجیب و پرحادثه بوده ام .شاید خنده ات بگیرد اگر بگویم من دلم می خواهد پیاده دور دنیا بگردم. من دلم می خواهد توی خیابان ها مثل بچه ها برقصم، بخندم، فریاد بزنم. من دلم می خواهد کاری کنم که نقض قانون باشد. شاید بگویی طبیعت متمایل به گناهی دارم ولی اینطور نیست .من از اینکه کاری عجیب بکنم لذت می برم. بخشی از نامه ی فروغ فرخزاد به پرویز شاپور...
در جنین انسان، نه ریه ها نفس می کشند و نه چشم ها می بینند .پس جنین برای هستی ای آماده می شود که برایش قابل تصور نیست.«آیا ما هم نباید خود را برای هستی ای فراتر از فهم مان و حتی فراتر از رویاهایمان آماده کنیم؟» اروین یالوم مامان و معنی زندگی ترجمه ی دکتر سپیده حبیب...
جماعتی که امروز برای تاجگذاری ات کف می زنند،فردا برای گردن زده شدنت هلهله خواهند کردمردم عاشق معرکه اند....
یک روز دیگر این جا نیست.بیدار می شوید و او دیگر این جا نیست. در شب رفته است. جای تن هنوز بر ملافه هاست، جایش سرد است._مارگریت دوراس_برشی از کتابِ مرض مرگ_ترجمه ی پرهام شهرجردی...
«برای آخرین بار، دستش را فشردم و جدا شدیم برای همیشه. قطار حرکت کرده بود، در کوپه کناری که خالی بود نشستم، و تا ایستگاه بعدی گریه کردم.»_آنتون چِخوف...
برای یک زن بسیار تسلا بخش است که ببیند در حالی که دیگر اصلا جوان نیستسی سال توانسته است در کنار یک مرد زندگی کند._الزا تریوله_ترجمه ی بنفشه فریس آبادی...
مسئله، ذهن و سرِ مردم است. سری که پُر است از بذرهای مفید. کاری کنید که این مغزها به بلوغ برسند، این بذرها جوانه بزنند._ویکتور هوگو_آخرین روز یک محکوم_ترجمه ی بنفشه فریس آبادی...
بچه های کوچک از بیان احساسات واقعی خود نمی ترسند. آن ها به قدری مهربان هستند که اگر عشق ببینند در آن ذوب می شوند. آنها اصلاً از دوست داشتن نمی ترسند. این توصیف یک انسان طبیعی است. دون میگوئل روئیز / برشی از کتاب چهار میثاقترجمه ی دل آرا قهرمان...
سرانجام در میان زمستان می فهمیدم که در من تابستانی شکست ناپذیر وجود دارد.از کتابِ تابستاننوشته های پراکنده از آلبرکاموترجمه ی بنفشه فریس آبادی...
«عشق همه چیز است و واقعاً ارزشش را دارد که برایش بجنگی، برایش شجاعت به خرج بدهی و همه چیز را به خطر بیندازی... و اگر چیزی را برایش به خطر نینداختی، بزرگ ترین خطر را کرده ای.»_دکتر سو جانسن_ برشی از کتاب محکم در آغوشم بگیر_ترجمه ی سمانه پرهیزکاری...
دائم چهره را چرا با گیسوان می پوشانم و چرا از پس زلفانم هر چیز آرام و مهربار است و نورها، خواهرانه، از میان مشبک های طره یی بر من می تابد و هیچ چشمی، به شماتت، زخمی کاری بر گونه ام نمی زند.غزاله علیزاده /از کتابِ سفر ناگذشتنی...
آن چنان که دوستت دارم،دوستم بدار؛من از عهده ی باقی مسائل بر خواهم آمد....
برای من ماجرای مردی را نقل کردند.که دوستش به زندان افتاده بود و او شب ها بر کفِ اتاق می خوابید.تا از آسایشی لذت نبرد که دوستش از آن محروم شده باشد.چه کسی؟ چه کسی برای ما بر زمین خواهد خوابید؟ _آلبر کامو_سقوط ...
شاید خوشبختی همین باشد که با خودت نگویی:کاش جای دیگری بودمکار دیگری داشتمیک آدم دیگری بودم...
فردریک بکمن :یکی از دردناک ترین لحظه ها در زندگیاحتمالا لحظه ای است که آدم می بیند سال های پیشِ رویش، کمتر از سال های پشتِ سرش هستند... مردی به نام اُوه...
لئو ﺑﻮﺳﮑﺎلیا :باید ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎشیدﺷﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ ، ﺭﺳﯿﺪﻩ ، ﺁﺑﺪﺍﺭ ، ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ، ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﺩﻣ ﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ !ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﻏﻮﺑﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺯ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭﻡ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻮﺩ ، ﺩﺭ ﺣﺎلی که ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﯿﺪ....
کسی چه می داندشاید در روزی دور و نامعلومدوباره دیدار کنیم.روزی که مادیگر آن آدم های سابق نیستیم.- صباح الدین علی...
همه چیز...خاطره، گفتگوها،بوسه هاهم آغوشی پیکرهای دلدادههمه چیز می گذرد!ولی تماس ارواحی کهیکدیگر را لمس کرده ودر میان انبوه اشکال زودگذریکدیگر را شناخته اندهرگز زدوده نمی شود..._رومن رولان_از کتاب ژان کریستف...
آدمی به کودکی می ماند که لکه ای را می مالد می کوشد موذیانه ناپدیدش کند و آن گاه نگاه می کند لکه را بر دستانش دارد و بر صورت گریانش ..._ژان کوکتو _ترجمه مینا دارابی امین...
طمعی که در میان ما انسان هاستبه ارزش های انسانی می چربد.این خود ماییم که خویشتن را به چاه خود حقیر پنداری ،خرد کردن شخصیتدر نتیجه ی خودخواهی ،خودشیفتگیو انجام فعالیتهای بی هدف می اندازیم....
تنهایی امنبودنِ کسی نیستتنهایی ام نبودنِ خیلی هاست!_از کتاب کروکی بهشت_ فرزاد آبادی...
پفیوز ؛کسی است که فکر می کند خیلی باهوش است !هیچ وقت نمی تواند جلوی دهانش را بگیرد و مهم نیست بقیه چه می گویند، به هر حال او باید مخالفتش را بکند !یک آدم پفیوز تمام سعی اش را می کند که تو همیشه خیال کنی گند زده ای !مهم نیست تو از چه حرف می زنی، او بهتر از تو می داند._کورت ونه گات_گهواره ی گربه...
باید برای خودت خوش باشی. بهترین قسمت روز شب است. تو کار روزت را انجام داده ای. حالا پاهات را بگذار بالا و خوش باش. من این جوری می بینم. از هر کس می خواهی بپرس. بهترین قسمت روز شب است.– کازوئو ایشی گورو_بازمانده روز...
همه چیزدر آخرین آدمی خلاصه می شودکه در تنگای شب به یاد می آوریدقلب شما آنجاست...
خوشبختی در چیزهای معمولیِ بی صداست .یک میز، یک صندلی،یک کتاب با کارت کاغذبر لای صفحاتش و گلبرگی که از رزها فرو می افتد،و نوری که وقتی در سکوت نشسته ایم سوسو می زند....
می خواهم در جهانی برخیزم که عشق به قیمت لبخند باشد.مردان نمیرند،زنان نگریند،و همه کودکان، پدر خود را بشناسند.عدالت باغی باشد،که مردم در آن سیب های یکسان بخورند،و یکسان بمیرند.می خواهم در جهانی برخیزم،که هیچ انسانی بیش از یکبار نمیرد......
دچار افسردگی بود.می دانی افسردگی یعنی چه؟تا به حال کسوف دیده ای؟خب، این هم مثل آن است: ماه جلوی قلب می آید و قلب دیگر نوری از خودش نمی پراکند. روز روشن تبدیل به شب تاریک می شود. کریستین بوبن...
نذار ابهت هیچ آدم خبره ای تو رو بگیره اون بهت میگه که :"دوست عزیز، من بیست ساله که این کارمه!" آدم ممکنه کاری رو بیست سال تموم هم غلط انجام بده_کورت توخولسکی_بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن...
شاید هم خاکاز این که عزیزانمان را با خود یکی کردهاین چنین بویِ خوبی می دهد-تورگوت اویار...
اگر یادت رفته،آقای عزیز،بگذار یادت بیندازم: من زنت هستممی دانم که زمانی از این بابت خوشحال بودی ولی حالا شده اسباب ناراحتی ات.می دانم خودت را به آن راه می زنی انگار که وجود ندارم و هیچ وقت وجود نداشته ام،چون که نمی خواهی وجهه آت جلو آدم های با کلاسی که باهاشان نشست و برخاست می کنی خراب شود.می دانم زندگی معمولی در نظرت احمقانه است،این که مجبور باشی سر وقت برای شام به خانه بیایی و ....._دومنیکو استارنونه_بخشی از کتاب بندها_مترجم ا...
برد پیت:زندگی من واسه همیشه تغییر کردیه روز در سال ۱۹۹۴ وقتی با دیوید فینچر واسه صرف قهوه نشستمنمی دونم اگه هیچ کدام از کارهایی که با هم ساختیم در نهایت اهمیت داره یا نهچیزی که می دونم اهمیت داره افرادیه که به آنها وصل میشیم و انرژی که اونا در وجودمان میذارنچند وقت پیش یه متنی را خوندم که یه شخصیت داشت می پرسیدکدوم مهمتره ؟مسیر سفر ؟یا مقصد؟و اون یکی گفت:"همراهانت"و من باهاش موافقم...
ژوزه ساراماگو :ارزشش را دارد از درخت انجیر بالا برویم تا شاید بتوانیم انجیری بچینیماین کار ، بهتر از این است که زیر سایه اش دراز بکشیم و منتظر افتادن میوه بمانیمدر هر حال ، باید به استقبال خطر رفت......
به آدم ها به خاطر سهمشان از شادی حسادت نکنید چرا که سهم غمشان دیده نمی شود...
رومن رولان:جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوع انگیز دورویی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید،با آب فراوان بشوئید...!...
انسان باید هر روز کمی موسیقی گوش کند، کمی شعر بخواند و روزی یک تصویر زیبا ببیند تا علایق دنیوی نتواند حس زیبا شناسی را که خداوند در روح او قرار داده است، از بین ببرد.یوهان ولفگانگ فون گوته...
جین وبستر :واقعاً مسخره نیست؟اینکه گاهی اوقات بهترین مردها بدترین زن ها را انتخاب می کنند و بهترین زنان بدترین مردها را؟ من فکر می کنم خوبی خودشان چشم شان را کور می کند و بدگمانی را در وجودشان می کُشد. دشمن عزیز...
اروین د یالوم:میدونین چرا تا این حد در حسرت روزهای طلایی کودکی هستیم؟نیچه: چون روزهای کودکی روزهای بی خیالی بودن، روزهای عاری از دلواپسی، روزهایی که هنوز آوار گذشته ها و خاطرات دردناک و محزون بر ما سنگینی نمیکرده اند......
اگر به جای پهلو گرفتن در سراشیبی های سادهدر دل سختی ها قدم بگذارید قوی تر میشویدقطعا مسیرهای بدون چالش خیلی امن تر به نظر میرسندولی نهایتا خطرناک ترند چون جسارت،سرزندگی و عظمت وجود مان را خفه می کنند._رابین شارما_کتاب مانیفست قهرمان هر روزه_مترجم محدثه احمدی...
جدول جهش قربانی قهرمانقربانی ذهنیت نمی توانمقهرمان طرز فکر می توانمقربانی بهانه می آوردقهرمان به نتیجه می رسدقربانی در گذشته زندکی می کندقهرمان آینده اش را روشن تر می کندقربانی مشغول استقهرمان سازنده استقربانی از جهان می گیردقهرمان به جهان می بخشد. رابین شارما مانیفست قهرمان هر روزه ترجمه ی محدثه احمدی...