پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
طمعی که در میان ما انسان هاستبه ارزش های انسانی می چربد.این خود ماییم که خویشتن را به چاه خود حقیر پنداری ،خرد کردن شخصیتدر نتیجه ی خودخواهی ،خودشیفتگیو انجام فعالیتهای بی هدف می اندازیم....
واگذارت کردم به خداقلبم از درون سینه ام درد میکشهبه خاطر این چیزیه که حس میکنمراه میرم و ادامه میدم و نه جلو راهم و نه اطرافم رو میبینمبرات خیلی آسان شده اینکه عذابم بدی و بهم ظلم کنیمن برات بی ارزش شدمدلم میخواست این احساس رو تجربه کنیاما خواستنش خیلی برام سختهچقدر بهت گفتم اینکه تو آدم خودخواهی هستیبجز خودت به کسی فکر نمیکنی..._برشی از ترجمه ترانه عربی...
وقتی آخرین گل پژمرده شودوقتی درختان ریشه های خود را به مرگ بسپارندوقتی رود بودنش را انکار کندوقتی دریاچه به خاطره بدل شودشاید انسان بفهمدخودخواهی ، زندگی نیست...
اسکار وایلد:زندگی کردن آنگونه که دوست دارید ، خودخواهی نیست !خودخواهی آن است که از دیگران :بخواهید آنگونه که شما دوست دارید ،زندگی کنند ...!...
تو خودخواهی و من خواهان چشمان تو تنهایممرا رنجی از این سخت ترکه می دانی چه تنهایم؟؟؟؟حمید پناهی زاده...
گفته بودی که دلت از سنگ استاینکه در قلب تو هر دم جنگ استگرچه با من شده ای هم پیوندنقش من در قلب تو کم رنگ استمن به یک عمر تنهایی عادت کردمولی چون تو آمدی عرض ارادت کردمتو هر آن لحظه که لبخند زدی،آنجا بههر که لبخند تو را دید حسادت کردمتو ورود کردی به این دنیای تنهاییِ منتو حساب کردی خودت هی روی همراهیِ منتو که خودخواهی ات از ابتدا هم معلوم بودتو نکن گلایه از یک ذره خودخواهیِ منجمشید میلان...
زندگی کردن آنگونه که دوست دارید خودخواهی نیست ، خودخواهی آن است که از دیگران بخواهید آن گونه که شما دوست دارید زندگی کنند ... اسکار وایلد...
با خودخواهی لب هایت را می بوسم...می خواهم تا ابد...طعم حرف هایت من باشم!...
نخستین بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم و همه چیز و همه کس را متعلق به خود دانستم. امروز که تهی از خودخواهی ها و تصاحب ها، نگاهی عاشقانه به زندگی دارم، از هرچه هست تنها مالک تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام می کنم. این است نظام عشق؛ هیچ کس نبودن!...
انسان شاد را به من نشان بده، و من به تو خودپسندی، خودخواهی، شرارت، و یا نادانی مطلق را نشان خواهم داد....
با خودخواهے لب هایت را مے بوسممے خواهم تا ابد طعم حرف هایت من باشم...
اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردیاگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردیاگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من حلالم کن...
اون که تو خودخواهی هات مرد...دل من بود......