پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سلام، بچه ها. به سیاره ی زمین خوش آمدید.اینجا هوا در تابستان ها گرم است و در زمستان ها، سرد. زمین، گرد و خیس و شلوغ است. شما حداکثر چیزی حدود صد سال اینجا زمان دارید. بچه ها، فقط یک قانون هست که من می دانم: لعنت بهش؛ آدم مجبور است که مهربان باشد._کورت ونه گات_خدا حفظتان کند آقای رزواتر_ترجمه ی محمد حسینی مقدم...
میگن که آدمهای خوبانگار خدا موقع خلقت خاکشون رو از بهشت برداشته سکوتشان هم پر از حرفِپر از مرهم به هر زخم.... اونقدر خوبن که همیشه یادشون به ادم یه حس خوب میده حتی اگه که از این جور آدما فاصله داشته باشی....مثل تُ...
آهای آدمها که در دورترین نقطه جهان به آسمان نزدیکترید!!!!!!!یک نفر در زمین نفس میخواهد....$سمیرا امیری منش$...
ما آدمها دوتا سبد بهمون آویزونه، یکی پشتمون، یکی جلومون؛ خوبیهامونو میندازیم تو سبد جلویی و بدیهامون تو سبد پشتی و وقتی تو مسیر زندگی راه میریم فقط دو چیز میبینیم ...خوبیهای خودمونو و عیبهای نفرجلویی !...
از هیچ کس هیچ انتظاری نداشته باشآدم ها زیاده خواهندکم بخواهی تمامت را می خواهندبیشتر که بخواهی می شوی غول چراغ جادوی خواسته هایشان ...محبتی که نمی کنند و از تو همیشه می خواهندصداقتی که در وجودشان مرده است و در وجود تو می جویندتوجهی که ندارند و انتظارش را از تو دارندو دوستت دارم هایی که وقت نیاز کنج لب هایشان ذکر می شودتا آمین لب های تو ، مستجابش کندآدم ها همیشه آدم نمی مانندوقتی که هوس خوردن سیب هم خدای آنها را می گیردهمان...
☔️♡ نوشابه بیشترش گازه!بسته ی چیپس بیشترش باد!دقیقا مثل کسایی که چیز زیادیاز خودشون ندارن و با تعریف وتمجید بقیه بالا رفتن 👥نویسنده: ریحانه غلامی...
در میان این حجم از اجتماع و هیاهودر درون اما هریک تنهاییمآدم هایی که یکدیگر را یک به یک دیگر از یاد برده اندآدم هایی که از آدم بودن فقط اسمش را به یدک میکشند و از رسمش چیزی را بلد نشده اندآدم هایی که دیگر نه شوقی انتقال میدهند و نه اشتیاقیآدم هایی که خسته ات میکنند از شوق رهاییآدم هایی که پرسه میزنند تا بر قلب پر از دردت لکه ایی هرچند ناچیز و سیاه اضافه کنندتا امیدت را ناامید کنند و هریک را زیر پای دیگری له کنندآدم ها خیلی وقت است...
هر آدمی یه قصه داره،یه سرگذشت داره.قصه ی آدمها پر از شکست ها و تجربه هاییست که به زندگیش معنا میدهد...کشف کردن همیشه لذتبخشه.کشف راز و رمز.بزرگتر که شدم فهمیدم زندگی پر از رازه.....راز هایی که اتفاقات کوچک اونارو آشکار میکنه.............
ما آدمها همیشه به یک سرپناه نیاز داریمسرپناهی که حال دل مان را خوب کندمثل بستن دکمه های پیراهن کسی کهمیرود برای آینده تو عرق بریزدیا کسی که با قند لبخندتبرایت چای می ریزد ...جمله دوستت دارم و مراقب خودت باش می تواندبزرگ ترین سرپناه یک انسان باشد...
میدانیمدتهاست دیگر به این دنیا و آدمهایش اعتمادی نیستهمان آدمهایی که با تمام سختی خودشان را گوشه قلبمان جا دادندهمان آدمهایی که روزی هزاران بار از ما میخواستند تا مراقب خودمان باشیم...همان هایی که میگفتند، اگر یک ساعت از ما بی خبر باشند دیوانه میشوند....همان هایی که خودشان رانگران حالمان نشان میدادند...همان هایی که ما را هدیه ای میدانستند برای آرامش زندگیشان...آری...همان ها را میگویم...همان ها، روزی، آن چنان بی خبر و جسورانه میر...
کاش همه آدمهاشبیه درختهای خرمالو بودندبا وجود آنکه در پاییز برگ هایشان رااز دست میدهندولی عشقشان به ثمر مینشیندو زیبایی می آفریدند...
زمانی آدمها با یک نفر رابطه داشتند و به سرشان وسوسه با چندین نفر بودن میزد..اینک آدمها با چندین نفر رابطه دارند و در دلشان حسرت با یک نفر بودن میکوبد...بدان عاقبت وسوسه ها حسرتهاست......
آدمها خصلت های عجیبی دارند...مثلا بعضی ها دنیا را به قوزک پای راستشان هم نمی گیرند...به معنای واقعی کلمه بی خیالند ...نه ترس از دست دادن دارند نه ولع به دست آوردن...نانی بود می خورند...نبود غم نمی خورند...کیفیت خوابشان از همه موجودات بهتر است...اینها پیر نمی شوند...اما خوب بلدند بقیه را چطور پیر کنند...دسته ای دیگر شبیه ذرت هستند...انگار آنها را انداخته باشی توی دیگ پُفیلا...اینقدر حرص می خورند تا بترکند...دائم برای همه چیز می جنگند، حتی چیزهایی ...
عشق باید خاصیت آدمها باشهدنبال آدم هایی باشید که عاشقی و عشق خصوصیت و خاصیت اونا شدهاونها بی پروا عاشقند حتی اگه معشوقی در کار نباشهکافیه آدمی که لیاقت اون عشق رو داشته باشه تو مسیر زندگیشون قرار بگیره و مست می نابی بشه که تو وجود این آدماست ، این آدما دنبال عشق نمی گردن عشق تو وجودشونه و فقط کافیه همراه و هم مسیرشون بشیاون وقت تو خوشبختی و لبریز عشق.....
اسفند را دوست دارمنه زمستان است و نه بهارگاهی سرد استو گاهی درختانش شکوفه میزنندمثل توستمثل من ستمثل ما آدمهاست......
آدمها!!!چیز زیادی از دنیا نمیخواهند ؛جز یک نفرکه صبح جمعه ، چایشان را شیرین کند ......
آدمها مثل سایه اند ازشون فرار کنی دنبالت میدوند دنبالشان که بدویی ازت فرار میکنن...
کاش!حرفی می زدیآدمی به گفتگوی آدمها نیاز داردبه نشستن و چشم در چشم دوختنچایی را در دست بگیرآتش هنوز روشن استهر چه دلت می خواهد بگوکاش!حرفی می زدیمن کنار تُو نشسته املب بگشاآدمی به آدمی زنده استاینجا شعله های آتش هنوز شراره می کشدلبخند بزن.....
از میانِ آدمها ،نگرانی ام برای آنهایی که مهربانند از همه بیشتر است. در چهارچوب ذهنی آدمهای نامهربان، تنها چیزی که جا میگیرد و جور در می آید منافعِ شخصی ست. چنین اشخاصی اساسا کاری به کارِ تداوم و سلامتِ یک ارتباط ندارند و دوستی هاشان، اگر بشود اسمش را دوستی گذاشت بر پایه دو دو تا چهارتای مشمئزکننده ایست که حتی تصورآن کراهت دارد چه رسد به تن دادن به بده بستان های عاطفی با چنین آدمهایی.اما آدمهای مهربان همواره و بی توقع مهربانند ، حتی اگرهزاران ...
همه ی آدمها نهایتا مسببِ آرامش هستند.یکی با دوست داشتنش،دیگری با آمدنشیکی با دست کشیدنش،دیگری با رفتنش....
و روزی که آدمهایکبار برای همیشه از چشمانت می افتند ،مهم نیست نسبتشان چقدر نزدیک استیا چقدر دور...!مهم این است که تو تا ابدهیچ حسی به آنها نخواهی داشت......
کاش ...آدمها هم به شرط چاقو بودندقبل از راه دادن به حریمتیا از سرخی قلبشان مطمئن میشدییا دست کم ازچشم سفیدیشان ...!...
بچه که بودم فکر می کردمفقط زنبورها نیش میزننداما وقتی بزرگ شدم...دیدم،شنیدم،رفتم،آمدم و یاد گرفتمنه...آدمها هم نیش می زنند! هر چقدر صمیمی تر وعزیزترنیششان سمی تر...!...
آدمها یک زمانیدر یک جاییناخواسته خودشان راجا میگذارند و میروند...
آدمها همدیگر را پیدا میکنند...از فاصله هایِ خیلی دوراز تهِ نسبت هایِ نداشته انگار جایی نوشته بود که اینها باید کنارِ هم باشندمیشوند همدم...میشوند دوست...میشوند رفیق...اصلا میشوند جانِ شیرین...درست می نشینند رویِ طاقچه یِ دلِ همحرف هایشان یک جورِ خوبی دلنشین است دل برایِ خنده هایشان ضعف میرود؛اصلا بودنشان شیرین استوقتی هم که نیستند هی همدیگر را مرور میکنند و مدام گوش به زنگِ آمدنِ هم هستندخدا این آدم هارا نگیرد از ه...
عجب حوصلہ ای دارند آدم هابا این گرانیِ سرسام آور……با این آلودگیِ هوا………با این آنفولانزاهای عجیب غریب………و هزار گیر و گرفتاریِ ریز و درشتِ دیگرآنوقت از گوشہ و ڪنار می شنوی مثلِ عھدِ خیارشور شاه هنوز نشستہ اند وحرف از زندگی این و آن می زنند…حرف از تمامِ چیزهایی ڪہربطی بہ ڪسی نداشتہ و ندارد…خداییعجب حوصلہ ای دارندآدم ها …...
آدمها یه روزی میرن که مهمنو یه روزی بر میگردن که دیگه مهم نیستن...
بعضی از آدم ها هر چقدر بیشتر بهشون پر و بال بدی بیشتر اوج می گیرن و ازت دور میشن...
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می سپارد جان......