متن دل شکستگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دل شکستگی
چادر نماز مادرم، حصاری از نور در تاریکی جانم است،
آخرین سنگر آرامشی که می شناسم...
جایی که اشک هایم بی صدا می سوزند و به دامن دعاهایش فرو می ریزند.
دست های لرزانش به آسمان گره خورده، اما دلم دیگر ایمانی ندارد…
دل شکستگی ام را به بادها سپرده...
حرفِ «نمی خواهم تو را» می گفت همواره/
امّا نمی دانم چرا باور نمی کردم/
با من نبود اصلا دلش؛ می دیدم این را باز/
با این دلِ دردآشنا، باور نمی کردم/
شد باورم؛ وقتی که نارویش به دید آمد/
هرچند، دردی ناروا، باور نمی کردم
شاعر: زهرا حکیمی بافقی...
من زنده بودم با دمِ رویاییِ امّید/
در دل نبود امواجِ «نا»؛ باور نمی کردم/
هرچند، دنیای نفس، بیتاب بود امّا/
مرگی نهفته، در خفا، باور نمی/کردم
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک غزل.
می دیدم از دستش جفا؛ باور نمی کردم/
با من نبود او را وفا؛ باور نمی کردم/
وقتی که می بوسیدمش، با مهرِ احساسم/
در او نمی دیدم صفا؛ باور نمی کردم/
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک غزل.