پنجشنبه , ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دلم تنگه مثال کوچه ی شب؛که در آن نیست، یک دم لغزشِ لب؛تبِ تنهایی و، حسٌ غریبی،شده، شورشگر حالِ من اغلب!شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
دلم تنگ است، خندیدن بیایم ؟ لبت گُل کرده، گُل چیدن بیایم ؟نگاهت صیدِ چشمانم اگر شدعزیزم بوسه دٌزدیدن بیایم ؟...
به دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی تنها و تاریک خدا ماننددلم تنگ استبیا ای روشن، ای روشن تر از لبخندشبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی هادلم تنگ است......
گوشه ای نشسته امو دویدن ثانیه ها را از مرز روزها و شب ها نظاره میکنماما مدت هاستنه دیگر این اتاق کوچک راضی ام میکندنه پنجره ای که یک وجب بیشتر آسمان ندارددلم تنگ است...برای ستاره هابرای سکوت ماهبرای رقص مهتاببرای شبهایی که آرام سر بر بالین میگذاردمبی هیچ خیال و رویای محالیبرای روزهایی که دلتنگ کسی نبودم...خسته ام...راههای زیادی را رفتمبرای فراموشی!هیچ راهی نیست....
میشود بغلم کنی؟ محکمدلم تنگ استبرای بوی تنتبرای دستانت که دورم گره شودبرای حس امنیتی که آغوشت داردبغلم کنی و هیچ نگوییبگذار گریه کنممیشود بغلم کنی؟ ️...
دلم تنگ است و میدانم تو دیگر برنمیگردیبمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمیگردی فقط من مانده ام اینجا و این امواجِ توفانیغروبی رفته ای و سویِ بندر برنمیگردیبه یادت هرچه بی تابانه بنشینم به رویِ تاببه زیرِ این درختِ سایه گستر برنمیگردیدوباره دانه می پاشم حیاطِ خیسِ باران رااگرچه خوب میدانم کبوتر برنمیگردیتُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ منبه این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی نه تنها "گُل محمد" رفته و "مارال&...
دلم تنگ استبرای کسی که نمیشود اورا خواستنمیشود او را داشتفقط می شود سخت برای او دلتنگ شدو در حسرت آغوشش سوخت.....