پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آدم به جرم خوردن گندمبا حوا شد رانده از بهشتاما چه غمحوا خودش بهشت است........
شنل می کشد بر سر من سیاهیتو در شام تنهایی من چه ماهیمنم مرده ی عطر گیسوی نازتشد آشفته زلفت، بمیرم الهیتو مانند ایوان به هنگام بارانسراپا امیدی، سراپا پناهیسرِ خویش بگذار بر سینه منکه گرم و شتابنده مانند آهیبگو هرچه خواهی برایت بیارمبه شرطی که جز عشق چیزی نخواهی...
آدم به جرم خوردن گندمبا حواشد رانده از بهشتاما چه غمحوا خودش بهشت است...
به هوا نیازمندمبه کمی هوای تازهبه کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشابه پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصدبه کمی قدم زدن کنار این دلو به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصانبه کرانه های آبیبه کمی غزال وحشیبه شما نیازمندم...
سر می رودگل از سبدعطر از گلباد از عطرچنان که تصویر از آیینهو زیبایی تواز چشم من....
درخت را به نام برگبهار را به نام گلستاره را به نام نورکوه را به نام سنگدل شکفته مرا به نام عشقعشق را به نام دردمرا به نام کوچکم صدا بزن...
مادرممثل بهارگوشه ی پارچه گل می دوزدنخ گلدوزی او کوتاه استمادرم میترسدغنچه ها وا نشوند... عمران صلاحی...
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم. بیرون بیمارستان غلغله بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند. چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار میدادند.وارد حیاط بیمارستان که شدیم، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفتوگو میکردند.بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من میروم روی نیمکت دیگری مینشینم که شما راحت...
هرچه بیشتر میگریزمبه تو نزدیک تر میشومهر چه رو برمیگردانمتو را بیشتر میبینمجزیره ای هستمدر آبهای شیداییاز همه سوبه_تو_محدودمهزار و یک #آینهتصویرت را میچرخاننداز تو آغاز میشومدر تو پایان میگیرم...
تو اگر بسته ای بار سفر تو اگر نیستی دیگر پس چرا از همه جامن صدای تپش قلب تو را می شنوم ؟!...
هرچه بیشتر می گریزم،به تو نزدیکتر می شوم.هر چه رو برمی گردانم،تو را بیشتر می بینم.جزیره ای هستم در آبهای شیدایی،از همه سو به تو محدودم.هزار و یک آینه تصویرت را می چرخانند.از تو آغاز می شوم،در تو پایان می گیرم....
صبح زود وقتی که باد صداش میادمی رم و فوری درو وا می کنم داد می زنم :آی نسیم سحری!یه دل پاره دارم چن می خری؟...
از همه سو به تو محدودم...