سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بیا ای نازنین قبل از آنکه پاییز بیاید جان باغم را بگیردزمستان آید و در برف سنگین شبی طوفان چراغم را بگیردخدا شاید کند لطفی بیایی الهی ماه من برگردد آمینتو را میبینمت در خواب رنگین که میگویی چنین تو حرف سنگینتو مجنونم شدی حرفی که مفت است که من لیلای تو در این زمانم او یارش میرود نا مهربانست ولی من با تو هستم مهربانمنمی یابم تورا من بی قرارم نمی آیی چرا ؟ چشم انتظارم بیا تا سر به دامانت گذارم سری آسوده بالینت گزارم...
نازنین جمله نازنین بیند...
اگر سبزه بودم بدامان صحراسراغ تو را از صبا می گرفتماگر آب بودم به آغوش دریاسراغ ترا تا خدا می گرفتماگرچنگ بودم به صد نازو افسونبه دامان پر مهر تو می غنودماگر مهربان بودی ای نازنیمزخوبان ترا و ترا می ستودم...
آمدی دیدار نازنین مهر افزون کنییا کزین احوال حال ما داغون کنیپیشتر یارا بنیان عشق برچیده ایآمدی جانا زخم دیرین خون کنی...
آن دل که نازنینی دل به جویایی توستبه شور شرر هر نکته به شیدایی توستآن بلبل مست که هر دم به دامت اسیرمشتاق به شکار به قوش صحرایی توست...
امشب بازهم ماه زیبای منی نازنینمن عذر خواهم تو پی مشکلی نازنین گفتم شبی بیایی به کنارم باشی اماتنها تو برای کشتن ام آمدی نازنینبا پلک، با نگاه، عجب می کشی مرا شک نمیکنم که تو قاتل منی نازنینمدفون تیره روزی و تنهایی خودم از حال و روز من تو مگر غافلی نازنینگفتم به خواب شب ام بیا روز اگرنشد حاصل نشد به جز سخن باطلی نازنینیکبار مطمءن نشدی عاشق تو ام تو شاه نشین قلب منی نازنین...!...
عطری که دارد گردنش را دوست دارمپیچیدن اطراف تنش را دوست دارماز ساق دستان تا عبور از شانه هایشگیسوی همچون خرمنش را دوست دارمآنسوی تن پوشش بهشتی شاعرانه استمن برزخ پیراهنش را دوست دارمجز گل نمی روید به پایش، نازنینمدشتی که دارد دامنش را دوست دارموقتی صدایش میکنم با نام کوچکجانم،عزیزم! گفتنش را دوست دارماز هر چه فکرش را کنی حتی فراترآن چشمهای روشنش را دوست دارم...
خط چشمت را کمی کمتر بکش ای نازنینشهر و زادگاه مرا ویرانه میخواهی چکار؟...
من از جهان به تو نازم که نازنین جهانى.....
لبخند ڪه می زنیمات تصویرت می شومزل می زنم به چشم هایتزیر لب آهسته می گویم :چه ڪردے با من نازنین !؟تا دنیا دنیاست هیچ ڪس براے من تو نمی شود !!️️️...
ای نازنین جواب معمای من توییتنها چراغ روشن شبهای من توییوقتی دلم گرفت از انبوه ابرهااحساس آفتابی دنیای من توییتولدت مبارک عشقم...
برگردبرگرد نازنینبرگردمن فهمیدم دنیایِ بدونِ توچقدر سختهوحشتناکهمرد افکنهبرگردتا بخاطرِ تو و این سیگاراز نفس نیفتادمقول میدم جبران کنمبرگرد نازنینم...این بار اگر دنیا یک طرف باشه و تو یک طرفمن تو رو انتخاب می کنم......
لبخند که میزنیمات تصویرت میشومزل میزنم به چشمهایتزیر لب آهسته میگویمچه کردی با من نازنین؟تا دنیا دنیاست عاشقت میمونم...
عاشقی شغل مطمئنی نیستدو سه معشوقه یدک داریمطبق «اصل بقای عشق» اگرنازنین رفت، روشنک داریم......
گله میکرد ز مجنون لیلی کهشده رابطهمان ایمیلیحیف از آن رابطهی انسانیکه چنین شد که خودت میدانیعشق وقتی بشود دات کامیحاصلش نیست به جز ناکامینازنین خورده مگر گرگ تو را؟برده به دات کام و دات ارگ تو را؟ بهرت ایمیل زدم بیشترکجای سابجکت نوشتم به درکبه درک گر دل من غمگین استبه درک گر غم من سنگین استبه درک رابطه گر خورده ترکقطع آن هم به جهنم به درکآنقدر دلخور از این ایمیلمکه به این رابطه هم بیمیلم...