پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عشقبی گمان عطر نفس های توست وسط این همه ویرانی و درد که تو تسکین غم ودرمانی...
زنده ام تا در تنم هرم نفس های تو هستمرگ می داند: فقط باید تو را از من گرفت...
نسبت نفس های تو با بهار چیست که وقتی یواشکیلبهای مرا بوسه میزنی شکوفا میشود گلهای عشق در دشت خزان زده قلبم......
پدرنفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست...
من به خورشید ایمانی ندارمچشم های تودست های تونفس های توآغوش توو صدایت که طنین می شود در گوشِ منایمانِ من استو این چنین عاشقانه گفتنم از برکت ِ صبح بخیرهای توست جانِ من...
دل️م یک عش️ق می خواهدیک گندم زار طلاییکه عطرش پر باشد از نفس های تو️️️...
به نفس های تو بند استمرا هر نفسی️️️...
زنده ام تا در تنم هُرم نفس های تو هست ... ️️️...
همسر مهربانم ،خانه عطر نفسهای تو را میدهد. عطر خانه را با گرانترین عطرهای جهان عوض نمیکنم....
بخوان به معراج آغوشت مرا،که سرزمین این کولی،از مرز نفس های تو آغاز می شود…...
دلم یک عشق می خواهد یک تو یک من یک گندم زار طلایی که عطرش پر باشد از نفس های تو.️️️...
تهران پر شده است از نفس های تو چطور دلشان می آید بگویند هوایش آلوده است ...؟...