بدونه یاندونه سنگه دل معشوقم زندونیه دلم وبه جرم عشق محکومم...
دل ساده نفهمیدداره میشه بازیچه صحبتای قشنگش قسمتی ازبازی شه...
شایدندونه امازندم باخاطراتش آه ازجنون عشق وقلب تاابدعاشق...
حقیقت مثل پتک کوبوندی توی سرم پرنده ای عاشقم که سوخته بال وپرم...
کاشکی چشمای توروهرگزندیده بودم کاری کرده هرلحظه توعشق توبسوزم...
قلب عاشق غرق شده تودریای نگاهت هرکجاهستی گلم خداپشت وپناهت...
دلم میخوادحرفاش به گوشت برسونم فقط خدامیدونه آشوبیه درونم...
یه دنیاحرف نگفته توی دلم خونه کرده دلم عاشق کسیه که نگاهش بهم سرده...
نیازدارم شنیده شم عزیزدل منوبشنو نیازدارم که دیده شم ببین منوببین عشقو...
قسم به تو که هیچ کس؛
حتآ به مانند تو نیست
تهیونگ...
یه دل غرق جنون میگه پیش من بمون هواش توداشته باش برسه به خواسته هاش...
میبوسمت حتی اگر شرعا حرام است
در دین من عشق تو فتوای کلام است
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
چراحال دلم رونمی پرسی عزیزم حتی واست مهم نیس که ببینی مریضم...
اگه یکی بیادوبااحساس توبازی کنه خوبه جوری رفتارنکن انگارکه چیزی نشده...
قلب عاشق باخاطره میمیره عشقم به خداترکش نکن بازیش نده بی تودلم میره کما...
ذله شدم ازغم وگریه بی اراده لحظه های بی رمق شبای بی ستاره...
فکرمیکنی راحته فراموش کردن تومی میرم ومرگ من میفته گردن تو...
لحظه هام پرمیشه بامرورخاطراتش خنده هاش بردقلبم چه جوری کردم عاشق...
غزلهایم نشان ازعشق تو دارند باور کن
بیا با من فقط با من فقط با من فقط سرکن
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
به حدی دوسم داری که توی ذهنم میخونی به حدی دوست دارم که تنهاخودتومیدونی...
دلخوش منم به بوی تو پیوسته و مدام
عالیجناب عشق تو را سایه مستدام
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
بذارهمه بفهمن دلم پیش توگیره چشات می پرسته تاوقتی که بمیره...
یاواردرابطه نشویاتاتهش باش شایدیه دل عاشق شه بازی نکن بااحساس...
مسئولی مقابل اشکایی که می ریزم نباشی من کنارخیال تومی میرم...
عشق
پرنده ایست
که
گاه
بر دوش درخت
می نشیند .
حجت اله حبیبی...
مگه دلم دروازس که هرکی روجابدم دلم شکستس بازم نمیری ازخاطرم...
آخه چرا تویی که تودل من نشستی بارفتنت زدی وقلب منوشکستی...
من به عاشق بودنت شک کرده ام
فکر دیگر میکنم این عشق پاگیرم شده
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...