پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو را ڪمی بیشتر ازنفس دلم میخواهد ...️...
بیرون آمدن از فکر تو برای منمثل بیرون افتادن ماهیست از آبعمر من بندِ به بودن توست️افتاد ...؟!...
یک وجب از تو را️به صد بهشت همنمیدهم من ......
انتظاری،از کسی نخواهم داشت!وقتی که... خندهایتبرآورده میکنندتمامِ آرزوهای دلم را.....
محدودم کنبه دوست داشتنتدلم میخواهد جز توچیزی به چشمِ دل نیاید......
دوستت دارمو ای کاش این جمله هم پیگرد قانونی داشتدستم را می گرفتند و به دستت می رساندند…!...
نمیشود از تو گذشت وقتی ڪه لبخند میزنی سیرنمیشود دلمهر چه ببوسمت تو را ...️...
برایم آمد داشتی ...هر چه خوشی بودبا توُ به سرم آمد ... !️...
بیا تا بهار را بدرقه کنیمکاسه ای آب بریزیم پشت سرش تیر میتواندشروع فصلی باشدپر از خواستنت ......
تکمیلم کن با دستهایتتو که دست داشته باشیدر این زندگیهمه چیز آرام است.....
دوستت دارم سرِ زبانم بود از دهانم پریدبوسیدمت.....
رادیوی زندگی من، روی موجِ خندههای توستبخند که بودن در کنارتوبرایم بهترین جای جهان است......
عشقت از منآدمِ دیگری ساختآدمی که یک ریزتو را دوستت دارد......