عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت که چندین گل اندام در خاک خفت
عزّت شاه و گدا زیرِ زمین یکسان است می کند خاک برای همه کس جا خالی
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود
افتاده باش لیک نه چندان که همچو خاک پامال هر نبهره شوی از فروتنی
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم
اگر به اندازهء یک کف دست ،آفتاب و به قدر یک مشت،خاک داریم دانه بکاریم.
چقدر سخت بود مادر به یک مشت خاک روزتو تبریک گفتم
در پایان هر روز بهار، باید خاک را بوئید.
عاقبت همهی ما زیرِ این خاک آرام خواهیم گرفت ؛ ما که روی آن دمی به همدیگر مجالِ آرامش ندادیم
رفت تا دامنش از گَرد زمین پاک بماند آسمانیتر از آن بود که در خاک بماند !
مفهوم زندگی را در شهر خاک کردند تکریم مرذه اینجا بالاترین ثواب است ...!
تو مرده ای و مرگت کوهی است که هر چه بر آن خاک می ریزم بزرگتر می شود
واسه کسی خاک گلدون باش، که اگه به آسمون رسید، بدونه ریشه اش کجاست...
تابوت می سپارد به خاک درخت آرزویش را