شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
پرورش می یابد از قلبِ گلستان، بوی ناب/می کند رفعِ صداع از جان، نمِ پاکِ گلاب/نیست هرگز باعثِ دردِ سری، فرزندِ نیک/سرفِرازی می دمد، از کوششِ دل بندِ نیک/شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک مثنوی تمثیلی)...
ریشه دارد یک درختِ طیّبه، در قلبِ خاک/شاخه هایش سر به افلاک ست و پُرمیوه ست و پاک/گر درختی باشد از ریشه، خبیثه، بی گمان/هرگز آن را، نیست یارا؛ تا بماند پُرتوان/شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک مثنوی تمثیلی)...
می توان برداشت کرد از آیه های حق، چنین:/از تباری پاک می مانَد صفا روی زمین/همچنین لازم برای جوششِ یک نسلِ پاک/آبِ عفّت هست و خاکی بس نکو وُ، اصلِ پاک/شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک مثنوی تمثیلی)...
دوست دارم چون ستاره ای سرگردانبه چال گونه ات سقوط کنمو به هیچ گونه ای در این جهان باز نگردممرا به خاطرت بسپاربدون خاک و گلایولو نگذار هیچ حادثه اینبش خاطرت کنداین شعر ها مرا چهار پاره به میخ می کشندو در چهار سوی جهانچارقد زنان مسلمانبه زمین می افتدخورشید مرا از شرق و غرب ادامه می دهدو لکه ی ننگ پاکدامنی امبر پیشانی جهانداغ می خورد...